خون اشام جذاب من(part 7)
خون اشام جذاب من(part 7)
*ا/ت ویو
دوباره داشت نزدیکم میشد که در زدن
خدایااا مرسی(عشقمو افریدی🗿)
+چته
"ارباب چند لحظه میشه بیاید
+لعنت الان میام
_بری دیگه نیای(اروم)
+شنیدم
_گفتم بشنوی
+زبونت دراز شده ها حواست به خودت باشه
رفت بیرون
_زبونت دراز شده(عداشو در میاره)
_ایکبیری حواست به خودت باشه(فعلا که توانایی پاره کردنتو داره خواهرم پس زر نزن بشین سر جات کارشو بکنه)
*جونگکوک ویو
رفتم بیرون
+چیه
"قربان پدربزرگ و مادربزرگتون و خاله و دختر خالتون دارن فردا شب تشریف میارن(به به)
+هوفف قرار بود که پس فردا بیان
"بله ولی تصمیم گرفتن فردا بیان
+باشه میتونی بری
به این زودی اخه ایشش اصن حوصله سانا رو ندارم(دختر خالش، میبینید چه اسمایی میارم برید حال کنید'سانا')
رفتم توی اتاق
*ا/ت ویو
داشتم فوشش میدادم که اومد
+چی داشتی زیر لب میگفتی
_ه..یچی
فوشای ناموصی دادم جررر
+هوفف به هر حال فردا شب نقشت شروع میشه
_یعنی چی
+یعنی فردا شب هشمون میان
_باشه
ایییی چرا فردا شب اههه نمیخوام زن این باشم وایییی نگن ببوسمش اینووووو
_اقا راستی من تورو چی صدا کنم
+ددی
_خب باشه ولی اسم اصلیت چیه
+جونگکوک
_خب من کوکی میگم
+هرچی میخوای بگو ولی جلوی اونا میگی ددی
_باشه فهمیدیم تو ددی هستی
+هعی از دست تو
+خوابم میاد بیا بخوابیم
_شبا میخوابی تو؟
+چرا نخوابم
_اخه صب نور خورشید
+کی این چرتو پرتارو بهت گفته
_همه جا درمورد نون اشاما اینو نوشته
+هوفف بخواب بابا چرتو پرت میگه نصفه شبی
_تازه میگن قدرت ماورایی دارید
+مثلا چی
_پرواز، کنترل ذهن، سرعت بی نهایت
همینجور که میگفتم کوک با تعجب نگام میکرد
+کافیه خدایا چه چرتو پرتایی درمورد ما میگن، ما فقط تنها چیزیمون که با انسان ها فرق داره اینه که خون میخوریم همین به خدا ما ادم فضایی نیستیم
_عه
+اره بخواب دیگه
_باشه
دراز کشیدم که اومد روی تخت و دستشو دور کمرم حلقه کرد
_چیکا...
+هیسسس ساکت بخواب
ادامه دارد...
شرطا:
۱۱٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
*ا/ت ویو
دوباره داشت نزدیکم میشد که در زدن
خدایااا مرسی(عشقمو افریدی🗿)
+چته
"ارباب چند لحظه میشه بیاید
+لعنت الان میام
_بری دیگه نیای(اروم)
+شنیدم
_گفتم بشنوی
+زبونت دراز شده ها حواست به خودت باشه
رفت بیرون
_زبونت دراز شده(عداشو در میاره)
_ایکبیری حواست به خودت باشه(فعلا که توانایی پاره کردنتو داره خواهرم پس زر نزن بشین سر جات کارشو بکنه)
*جونگکوک ویو
رفتم بیرون
+چیه
"قربان پدربزرگ و مادربزرگتون و خاله و دختر خالتون دارن فردا شب تشریف میارن(به به)
+هوفف قرار بود که پس فردا بیان
"بله ولی تصمیم گرفتن فردا بیان
+باشه میتونی بری
به این زودی اخه ایشش اصن حوصله سانا رو ندارم(دختر خالش، میبینید چه اسمایی میارم برید حال کنید'سانا')
رفتم توی اتاق
*ا/ت ویو
داشتم فوشش میدادم که اومد
+چی داشتی زیر لب میگفتی
_ه..یچی
فوشای ناموصی دادم جررر
+هوفف به هر حال فردا شب نقشت شروع میشه
_یعنی چی
+یعنی فردا شب هشمون میان
_باشه
ایییی چرا فردا شب اههه نمیخوام زن این باشم وایییی نگن ببوسمش اینووووو
_اقا راستی من تورو چی صدا کنم
+ددی
_خب باشه ولی اسم اصلیت چیه
+جونگکوک
_خب من کوکی میگم
+هرچی میخوای بگو ولی جلوی اونا میگی ددی
_باشه فهمیدیم تو ددی هستی
+هعی از دست تو
+خوابم میاد بیا بخوابیم
_شبا میخوابی تو؟
+چرا نخوابم
_اخه صب نور خورشید
+کی این چرتو پرتارو بهت گفته
_همه جا درمورد نون اشاما اینو نوشته
+هوفف بخواب بابا چرتو پرت میگه نصفه شبی
_تازه میگن قدرت ماورایی دارید
+مثلا چی
_پرواز، کنترل ذهن، سرعت بی نهایت
همینجور که میگفتم کوک با تعجب نگام میکرد
+کافیه خدایا چه چرتو پرتایی درمورد ما میگن، ما فقط تنها چیزیمون که با انسان ها فرق داره اینه که خون میخوریم همین به خدا ما ادم فضایی نیستیم
_عه
+اره بخواب دیگه
_باشه
دراز کشیدم که اومد روی تخت و دستشو دور کمرم حلقه کرد
_چیکا...
+هیسسس ساکت بخواب
ادامه دارد...
شرطا:
۱۱٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
۱۰۵.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.