سناریو استری کیدز قسمت دوم
پشت استیج _ بعد کنسرت سئول
عرق از روی پیشونی بچهها میچکید. همه نفسنفس میزدن اما هیجان هنوز توی فضا موج میزد. صدای فَنها هنوز از بیرون میومد که داشتن میرفتن ... رز روی یکی از صندلیها نشسته بود، موهاشو پشت گوش زده بود و داشت با لبخند به اعضا نگاه میکرد .
لینو: (با دستمال عرق پیشونیش رو پاک میکنه و با اخم ساختگی به رز نگاه میکنه) «تو… این چه کاری بود؟ وسط کنسرت یهو پریدی بغل من؟! نزدیک بود سکته کنم.»
رز: (با خندهی شیطون) «خب مگه بد بود؟ همه خوشحال شدن، تازه استیج قشنگتر شد.»
لینو: «نه… این کارا رو دیگه تکرار نکن.سکته کردم دختر .»
هان از دور با بطری آب توی دستش ایستاده بود. نگاهش مدام بین لینو و رز میچرخید. دلش میخواست یه حرفی بزنه، ولی نمیتونست. چانگبین که کنار هان بود، متوجه شد و با آرنج زد به پهلوش.
چانگبین: (زمزمه) «برو حرف بزن دیگه! اینطوری فقط زل بزنی مشکوک میشی.»
هان: (هول) «چی بگم آخه؟ الان وقتشه؟!»
چانگبین: «همیشه وقتشه، داداش تاحالا صبر کردی حالا برو به سوی هدف...»
هان نفس عمیقی کشید، بطری آب رو برداشت و سمت رزی رفت.
هان: «هی… رز-شی… میخوای آب بخوری؟»
رز: (سرشو بلند میکنه و لبخند میزنه) «آه، مرسی. واقعاً لازم داشتم.» (بطری رو میگیره) «خیلی خوشحالم تونستم اجرای کاملتونو ببینم. فوقالعاده بودید.»
هان: (یه لحظه دست و پاشو گم میکنه) «ت-تـشکر… یعنی… ممنونم. امیدوارم… بیشتر ببینمت.»
لینو که این صحنه رو دید، سریع بینشون پرید و بطری دیگهای سمت هان پرت کرد.
لینو: (با جدیت) «هان. برو آب بخور...»
هان: (زیر لب) «اِی وای…»
رز خندید. اون خندهی شفاف باعث شد دل هان دوباره تندتر بزنه.
رز: «اُپا، چرا اینقدر سخت میگیری؟ فقط داره مهربونی میکنه.»
لینو: (اخم میکنه) «من سخت نمیگیرم. من فقط... اصلا ... ول کن من چرا دارم به توی میمون توضیح میدم ؟ ...»
فضا برای چند لحظه عجیب شد. هان نگاهشو دزدید، اما توی دلش قسم خورد این اولین و آخرین بار نیست که با رزی حرف میزنه...
---
#هیونجین #بلک_پینک #استری_کیدز #سناریو #داستان #وینتر #ایتزی #جنی #هان #سونگمین #رزی
عرق از روی پیشونی بچهها میچکید. همه نفسنفس میزدن اما هیجان هنوز توی فضا موج میزد. صدای فَنها هنوز از بیرون میومد که داشتن میرفتن ... رز روی یکی از صندلیها نشسته بود، موهاشو پشت گوش زده بود و داشت با لبخند به اعضا نگاه میکرد .
لینو: (با دستمال عرق پیشونیش رو پاک میکنه و با اخم ساختگی به رز نگاه میکنه) «تو… این چه کاری بود؟ وسط کنسرت یهو پریدی بغل من؟! نزدیک بود سکته کنم.»
رز: (با خندهی شیطون) «خب مگه بد بود؟ همه خوشحال شدن، تازه استیج قشنگتر شد.»
لینو: «نه… این کارا رو دیگه تکرار نکن.سکته کردم دختر .»
هان از دور با بطری آب توی دستش ایستاده بود. نگاهش مدام بین لینو و رز میچرخید. دلش میخواست یه حرفی بزنه، ولی نمیتونست. چانگبین که کنار هان بود، متوجه شد و با آرنج زد به پهلوش.
چانگبین: (زمزمه) «برو حرف بزن دیگه! اینطوری فقط زل بزنی مشکوک میشی.»
هان: (هول) «چی بگم آخه؟ الان وقتشه؟!»
چانگبین: «همیشه وقتشه، داداش تاحالا صبر کردی حالا برو به سوی هدف...»
هان نفس عمیقی کشید، بطری آب رو برداشت و سمت رزی رفت.
هان: «هی… رز-شی… میخوای آب بخوری؟»
رز: (سرشو بلند میکنه و لبخند میزنه) «آه، مرسی. واقعاً لازم داشتم.» (بطری رو میگیره) «خیلی خوشحالم تونستم اجرای کاملتونو ببینم. فوقالعاده بودید.»
هان: (یه لحظه دست و پاشو گم میکنه) «ت-تـشکر… یعنی… ممنونم. امیدوارم… بیشتر ببینمت.»
لینو که این صحنه رو دید، سریع بینشون پرید و بطری دیگهای سمت هان پرت کرد.
لینو: (با جدیت) «هان. برو آب بخور...»
هان: (زیر لب) «اِی وای…»
رز خندید. اون خندهی شفاف باعث شد دل هان دوباره تندتر بزنه.
رز: «اُپا، چرا اینقدر سخت میگیری؟ فقط داره مهربونی میکنه.»
لینو: (اخم میکنه) «من سخت نمیگیرم. من فقط... اصلا ... ول کن من چرا دارم به توی میمون توضیح میدم ؟ ...»
فضا برای چند لحظه عجیب شد. هان نگاهشو دزدید، اما توی دلش قسم خورد این اولین و آخرین بار نیست که با رزی حرف میزنه...
---
#هیونجین #بلک_پینک #استری_کیدز #سناریو #داستان #وینتر #ایتزی #جنی #هان #سونگمین #رزی
- ۳.۰k
- ۰۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط