p عشق اول و اخر

p2 عشق اول و اخر
ویو ا.ت

باصحنه عجیبی رو به رو شدم . پدرم جلوی جلوی یک مرد دیگه زانو زده بود و داشت التماس میکرد که منو نکش .
پدرم بهم نگاه کرد که اون مرده گفت :
× : کیه ؟ کیه که در این لحظه بهش خیره شدی ؟
وای عجب صدای خفنی داشت ( ا.ت پیش خودش ) 😅
¿ : دخترمه که به خاطرش می خوام زنده بمونم .
× : دیگه دیره باید بری .
سریع رفتم جلوی پدرم و گفتم
+ : نه ‌. این کارو نکن . اخه برای چی ؟ برای چی میخوای این کارو انجام بدی ؟
مرده سرش رو بالا اورد . چقدر خوشتیپ و خوش قیافه بود ولش کن اخه الان وقت کراش زدنه ؟ ( پیش خودش ) بچم تو این حال هم کراش می زنه 😂
گفت × : پدرت پول زیادی به من بدهکاره و نمی تونه بهم بده برای همین یا باید بره یا یه چیز با ارزش به من بده .
من فکر کردم و تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که
+ : من رو ببر . می تونم برات کار کنم .
پدرم ¿ : نه . امکان نداره
+ : ولی چاره ی دیگه ای نداریم

ویو کوک

به نظر شما الان کوک پیش خودش داره چی میگه ؟

منکه نمی دونم 😅😂

شرط : ۱۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت
و اینکه مثل دفعه قبل که به خاطر یکی از دوستان گذاشتم ، نیست و باید شرط ها تکمیل بشه
مرسیییییی ❤️❤️
دیدگاه ها (۲۷)

بچه ها می خوام یک فیک هم با بلک پینک بنویسم 😁فیک : عضو چهارم...

مرسیییییی ❤️حتما فالو و حمایت بشه از دوستم 😊🍫https://wisgoon...

p1 عشق اول و اخرویو ا.تیک روز عادی دیگه شروع شد و من با صدای...

بچه ها از یکی از اجی های گلم ایده گرفتم 😁 مایلید از این به ب...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط