آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
" آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست
------------------------------------
شاعر: قیصر امین پور

#قیصر_امین_پور #شعر #حرف_دل
دیدگاه ها (۱)

جای ماهی کجاست؟ در دریا پس چرا زیر خاک‌ها بودند؟ ماهی و خاک!...

نصفِ تاریخ عاشقی «آب» است، قصه‌هایی عمیق و پراحساس قصه‌هایی ...

مرا دلیست بصد گونه درد پرورده که رفت جان جهانم و داغ ما کرده...

حرفی بگوی و از لب خود کام ده مرا ساقی ! ز پا فتاده شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط