این روزها ،
این روزها ،
رو به سقوطم !
هیچ چیز خوشحالم نمی کند !
نه زیبایی زنان ،
نه آوازِ کوچه_گردی که از عشق می خواند !
من رو به یزالم !
رو به پوسیدگی !
جوانی ام را آرام و صبور
در گورستانی از گذشته ای نافرجام
به خاک می سپارم
و هر تکه از تنم ، تنها و بی سرانجام
به مرگی تدریجی فکر می کند !!!
روزگارم نمکدانی شده
که لحظه لحظه ، مُشت مُشت
نمک بر زخمم میپاشد
و دلتنگی را با دلشوره می آمیزد
و تنم ، ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥِ ﺩﺭﺧﺘﺎﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ هیچ ﻫﺮﺍﺳﯽ ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥِ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
و ﭘﺸﺖِ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭِ ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍهند ﮐﺸﯿﺪ !
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ … ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ
ﺑﻮﯼ #ﺯﻧــــﺪﮔﯽ ﻧﻤﯿﺪهد !!!
#دلنوشته_های_من
#غمگین
#دلخوشی
#مرگ
#غروب
رو به سقوطم !
هیچ چیز خوشحالم نمی کند !
نه زیبایی زنان ،
نه آوازِ کوچه_گردی که از عشق می خواند !
من رو به یزالم !
رو به پوسیدگی !
جوانی ام را آرام و صبور
در گورستانی از گذشته ای نافرجام
به خاک می سپارم
و هر تکه از تنم ، تنها و بی سرانجام
به مرگی تدریجی فکر می کند !!!
روزگارم نمکدانی شده
که لحظه لحظه ، مُشت مُشت
نمک بر زخمم میپاشد
و دلتنگی را با دلشوره می آمیزد
و تنم ، ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥِ ﺩﺭﺧﺘﺎﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ هیچ ﻫﺮﺍﺳﯽ ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥِ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
و ﭘﺸﺖِ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭِ ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍهند ﮐﺸﯿﺪ !
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ … ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ
ﺑﻮﯼ #ﺯﻧــــﺪﮔﯽ ﻧﻤﯿﺪهد !!!
#دلنوشته_های_من
#غمگین
#دلخوشی
#مرگ
#غروب
۵.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.