سپیده که سر بزند

سپیده که سر بزند،
در این بیشه‌زارِ خزان‌ دیده
شاید دوباره گلی بروید؛
شبیه آنچه در بهار بوییدی.
پس به نام زندگی،
هرگز مگو: هرگز ...
پل الوار
دیدگاه ها (۱)

چقدر انسان تنهاستمثل پر کاه در هوای طوفانی...عباس معروفی

جنبه محبت نداریمظرفیتمان که تکمیل شدغرورمان سرریزمیشودو سِیل...

و مهربان ترین قلب ،بیشترین درد ها را کشیده است .هاروکی موراک...

گاهی تنها مرگ درمان است..اما برای رفتن بلیطی گران تر از ماند...

رؤیای وصل

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۲

ته کوک رو برد گذاشت رو صندلی و گفت _بخور که بریم +باشه توهم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط