رفیق حالش بد بود

رفیق حالش بد بود
دختر آرامبخش تمام این سال ها
انگار روحش ریشتر ریشتر تکان خورده بود
به رسم قدیم قرار شد برایش گوش شوم
در کافه ای که گوش صندلی هایش از درد و دل هایمان پر بود
رسیده بود که رسیدم
در آغوش کشیدم باقی مانده اش را
دستم را گرفت و گفت خرابم
از خرابی هایش گفت
من گوش بودم لالِ لالِ لال
خرابی هایش که تمام شد چشم هایش را دیدم
_ چشم هایی که تمام دریاچه های خُشک جهان را سیراب کرده بود _
گفت تو که همیشه درگیر این یار و اون یاری
گفت تو که همیشه صدای خنده هات یاد آدماست
گفت تو که درد نداری
گفت و
گفت و
گفت
دستش را سفت تر از تمام این سال ها گرفتم
گفتم سخت میگیری رفیق جان
دستش را کشید و ‌گفت کاش جایمان عوض می شد تا می فهمیدی
رفت
رفتم
شب جایمان عوض شد



صبح دق کرد. . .
دیدگاه ها (۱)

کنار پنجره نشسته بود و به فنجون قهوه ے توے دستش خیره شده بود...

-بعضی وقتا حتی تو جمعم تنهاترینی +میشه مگه؟- اره بعضی وقتا ح...

بهترین دوستِ کسی نبودم...حتی بهترین دوستِ بهترین دوستانم...ب...

-ینی هر کی با یه قاب عکس حرف بزنه دیونس اقای دکتر؟+اما شما ه...

@setayeshghalbesorbi

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط