سربازی محکوم به انفرادی
در تمام روزهای آشناییمان...
تمام لحظه های این رفاقت یکسویه من فقط میخواستم دنیای زیباتری فراسوی نگاه یارجان نشانش دهم...
"بیا این قاصدک را ببین...
رنگ برگها را میبینی؟...
این گلهای رنگارنگ در سرمای زمستان...
لحظه طلوع خورشید زیبا نیست؟!..."
نمیخواستم نشانش دهم آدم بدون بوسه و آغوش و شانه هم میتواند دنیا را زیبا ببیند...
اما میخواستم بودنم رنج حیات را کمتر کند...
که نکرد...
او هم آمده بود با همین خیال باطل که الهام، میشود همراه روزهای سخت...
اما نشد...
نشدم...
زندگی قواعد خودش را دارد...
قواعدی که آدمهای خسته نمیتوانند تغییرش دهند...
و او خسته بود...
و من تنها سرباز لشگری که همرزمش خسته بود و باید یک تنه بار یک لشگر دو نفره را به دوش میکشیدم...
و در آخر محکوم میشدم به انفرادی ابدی...
و انفرادی شاید سرنوشت محتوم تمام سربازانی است که یک تنه بار جنگ را به دوش میکشند و شکست میخورند...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
تمام لحظه های این رفاقت یکسویه من فقط میخواستم دنیای زیباتری فراسوی نگاه یارجان نشانش دهم...
"بیا این قاصدک را ببین...
رنگ برگها را میبینی؟...
این گلهای رنگارنگ در سرمای زمستان...
لحظه طلوع خورشید زیبا نیست؟!..."
نمیخواستم نشانش دهم آدم بدون بوسه و آغوش و شانه هم میتواند دنیا را زیبا ببیند...
اما میخواستم بودنم رنج حیات را کمتر کند...
که نکرد...
او هم آمده بود با همین خیال باطل که الهام، میشود همراه روزهای سخت...
اما نشد...
نشدم...
زندگی قواعد خودش را دارد...
قواعدی که آدمهای خسته نمیتوانند تغییرش دهند...
و او خسته بود...
و من تنها سرباز لشگری که همرزمش خسته بود و باید یک تنه بار یک لشگر دو نفره را به دوش میکشیدم...
و در آخر محکوم میشدم به انفرادی ابدی...
و انفرادی شاید سرنوشت محتوم تمام سربازانی است که یک تنه بار جنگ را به دوش میکشند و شکست میخورند...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
۲۵.۴k
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.