درباره تو

فردای خطر، مرد خطر بسیار است
یاران نشسته را جگر بسیار است

تا هست، میان ما یتیم است «شکست»
«پیروزی» را ولی پدر بسیار است



پ.ن:
من از دل خود هیچ نمی دانستم
تا برد دلم را به دلم پی بردم


#کتاب
#درباره_تو
#میلاد_عرفان_پور
#شعر
دیدگاه ها (۰)

رویای یک دیدار

شماس شامی

چراغ ها را من خاموش می‌کنم

روش نقد (یک)

#حکایت‌ های پندآموزگویند: روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش...

فیک عشق ابدی

yek tarafe part : 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط