پارت

پارت 8

جونگکوک:وایسا
ا/ت: بله
جونگکوک: هیچی برو
ا/ت: وا چشه مردیکه( توی ذهنش ) (رفت بیرون)

ویو جونگکوک
میخواستم بگم از این حالا به بعد خدمتکار شخصیمه ولی بزار به اجوما میگم که بهش بگه
صبح شد.
ویو ا/ت
ارههه توی خواب ناز بودم که یکی اومد توی اتاق نگاه کردم دیدم اجوما ست
اجوما: دخترم تو هنوز خوابی بلندشو بچه باید برای ارباب صبحانه حاضر کنیم

ا/ت: اممم ساعت چنده؟( خوابالود)
اجوما : ساعت 5 صبحه
ا/ت: چیییی الان میخواد صبحانه بخورههه چکارررر ااااا
اجوما: بلندشو بلندشو

خبب ا/ت بلند شد و رفت کاراشو مرد و داشتن از پله ها میرفت پایین با کلی غر غر

ا/ت: اهههه الان این میخواد ساعت 5 صبح صبحانههه بخوررر چکارررر واییییی اهههه

ویو ا/ت
رفتم پایین که دیدم اجوما همینجوری داره نگاهم میکنه و میگه پشتتو نگاه کن.....
دیدگاه ها (۲)

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

سلاممممم خوب همین رومان جونگکوک شرطش میشه 30 تا لایک اگه به ...

پارت 7 که در عمارت باز شد... دیدم اربابه خیلی اهمیت نداشتم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط