صبح را زودتر از همه گنجشک ها آغاز می کنم ...
صبح را زودتر از همه گنجشک ها آغاز می کنم ...
بیدار می شوم تا آشتی نسیم و برگ درختان را تماشا کنم و به همه آنهایی که فراموش شده اند، فکر کنم.
بر می خیزم تا دروازه های آسمان را به روی پنجره های بسته زندگی بگشایم ...
هنوز امید در صبح های زمین قدم می زند. هنوز بوی خوشبختی را می شود از گلوی گلدان ها بویید ...
من پر از سلام های تازه ام ... تو پر از دلیل های تازه ای ...
بیدار می شوم تا آشتی نسیم و برگ درختان را تماشا کنم و به همه آنهایی که فراموش شده اند، فکر کنم.
بر می خیزم تا دروازه های آسمان را به روی پنجره های بسته زندگی بگشایم ...
هنوز امید در صبح های زمین قدم می زند. هنوز بوی خوشبختی را می شود از گلوی گلدان ها بویید ...
من پر از سلام های تازه ام ... تو پر از دلیل های تازه ای ...
۲.۱k
۳۱ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.