سال از تهران با اتوبوس بطرف قزوین سفر میکردم

سال 1318 از تهران با اتوبوس بطرف قزوین سفر میکردم...
سر هر پیچ و گردنه ای 3 تا صلوات میفرستادیم بعد نوبت ِ لعنت چی ها میشد.
که میگفتن: "بر یزید لعنت، ما میگفتیم: بیش باد، برشمر لعنت، بیش باد بر ابن ملجم، معاویه، لعنت..."
هر کس عطسه میکرد راننده، اتوبوس را 5 دقیقه کنار میزد میگفت صبر امده.
به هر امامزاده میرسدیم، همگی فاتحه میخواندیم و پول صدقه به صندوق می‌انداختیم؛ بعد از 5 ساعت با 264 صلوات لاستیک ماشین ترکید و اتوبوس واژگون شد. #احمد_کسروی
دیدگاه ها (۱)

اگر شبا خواب درستی ندارید بدونید مرگ زودتر از اونچه باید به ...

افراد باهوش نسبت به عموم مردم پتانسیل بیشتری برای گرایش به م...

حلقه ی نامزدی الیزابت تیلور با ریچارد برتون، یک انگشتر الماس...

در آسانسورهای سنگاپور دستگاه‌های تشخیص ادرار وجود دارد. اگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط