سلام دوستان ِ جان.
سلام دوستان ِ جان.
سکوت و کلام مختصر در ابتدای راه خدا بسیار مهم است. بحدی که روایت دارد المومن ملجم. این دهان و این ابزار کلام در دست او قفل و مهر شده است. اما خوب لذت ها و قلقلک ها زیاد است و هر کس دنبال این است که هی بگوید اما این که چقدر شنوایی او خوب باشد. نه نداریم. محدود کسانی را داریم که بشنوند و خوب بشنوند و از شنیدن لذت ببرند. درد کهنه ی دوم هم این است که ما نمیدانیم چطور حرف بزنیم که گناه در آن نباشد. در دو ساعت ما از دانشجو و طلبه گرفته دهها و دهها گناه زبان بیرون می آید.
درد سوم این که دغدغه و مسئله و دردی که ما را شب از خواب بپراند در ما نیست که خوب من ده سال و بیست سال است از تکلیفم می گذرد اما نمیدانم دروغ چیست غیبت چیست تهمت چیست افترا چیست و دهها مثال ازین دست. یعنی احساس نیاز نمی کنم. مثل بسیاری ازین جوانهای ضد انقلاب و ضد علما و روحانیت که برایشان مسخره است به رساله و کتب فنی دینی مراجعه کنند و از باب میل خودشان عمل می کنند و اینجا حلال و فلان جا بد است اقدام می کنند. ما هم در عمل شبیه ایشان هستیم حالا شاید با غلظت کمتر. یعنی زشتی کار ایشان را می فهمم و گاهی رفتار آنها تا مغز استخوان مرا هم می سوازند اما خودم شخص خودم هم در عمل شبیه آن عمل میکنم و این درد بدی است.
درد بعدی این است که شاید این سه قدم را قبول دارم اما همت و حوصله ندارم. لذا در روایات داریم این کسل و فشل درد خانمان سوز دین و دنیای ماست. اهل این همت نیستم که روزی یک ساعت دو ساعت بنشینم ببینم حلال و حرام دین من چیست؟ این دینی که امروز ابرقدرتها از آن می ترسند و می لرزند خوب حرفش چیست؟ و اگر قد و سطح این در قد و سطح کوتاه و ضعیف خودم بود که خود بخود محکوم به نیستی و زوال بود و هزار هزار دشمن نمی خواست. من نوعی که با یک قسط و یک مریضی و یک زخم دست که بمن برسد یا یک فحش بخورم و یک تحقیر یا غربت ببینم، دادم به آسمان می رود که نمی توانم طلایه دار فهم آن اسلام بلند مرتبه باشم.
پس من باید باور کنم که ارکان فکری این دین خیلی بالاست و نیاز به تحصیل و تمرین و بحث و اخذ علم دارد و شاید در مجادلات با اغیار هی می گویم رجوع به متخصص اما خودم در عمل برا تحصیل صحیح این علم دین نزد متخصص نمی روم حالا چه عدم احساس نیاز چه همان تنبلی و کم حوصلگی چه هزار توجیه دیگر و مانند همان اغیار ان قلت های زیاد دارم ولو درصدش از انها کمتر باشد. ولی بالاخره این ان قلت های کم یا زیاد باعث شده خود درمان باشم و نزد معلم امین زانو نزنم.
درد بعدی این است که از کجا معلم مناسب و کتاب معتبر بیابم؟ خوب الی ماشاءالله معلمان مختلف و منابع مختلف در میدان هست و هرکس خودش را جامع خیرات میداند حالا چه ذهنا چه عملا. خوب چه کنیم؟ درین کتب اخلاقی و عقیدتی موجود یکی به فلسفه می زند یکی به عرفان نظری یکی به روانشناسی یکی به جامعه شناسی یکی به ادبیات وشعر یکی به علوم قرانی یکی به تاریخ یکی به سیاست و امثالهم. چاره ای نیست که فعلا به مسلمات و یقینیات عمل کنیم که همان مراجعه به فقهاست که امام زمان(عج) فرمود اما من کان من الفقهاء که قطع مسلم آن هم همین رساله و گناهان شهید دستغیب است در قدم اول. اما خوب مشتری دارد؟ نه کسی اهل مطالعه و خلاصه برداری و مباحثه و رفع اشکال اینها نزد یک معلم هست؟ نه!
مردم 150 واحد در لیسانس و کمتر و بیشتر در حوزه و دیگر صنوف اشتغالات علمی و غیر علمی دارند اما این که قدر 5 واحد درسی حداقل کلیات و مسلمات فقهی و اخلاقی خود را از طریق درست تحقیق و دریافت کنند. نه ازین خبرها نیست. و این ها این گناه نشناسی ها این یرخی چرخیدن ها و این جنگلی بار امدن ها اتش دارد گرفتاری دارد چاله پشت چاله برای دنیا و اخرت انسان تولید می کند.
درد بعدی این است که خوب فرض بعید، معلم مناسبی هم پیدا شد ایا چنان جمعی ولو مختصر ولو ده بیست نفره، برای مطالعه و مباحثه و رفع اشکال پیدا می شود؟ نه باز هم ازین خبرها نیست. بگذارید یک چیزی بگویم کمی دور از ادب مرسوم است اما برای درک تلخی ماجرا یواشکی به شما می گویم افراد حتی بشدت ده آتیشه، امروز حاضرند روزی ده ساعت و هشت ساعت در محیط مجازی و حقیقی باشند اما این که روزانه و منظم خدمت معلمی برسند و مطالب و زحمات خود را ارائه کنند و رفع اشکال کنند ازین خبرها نیست و تعبیر حقیر این است که اینها حتی به مقداری که شبانه روز دستشویی هم میروند با معلم گفت وشنود علمی و دینی ندارند و این ازان حرفهایی است که باید دو ماه انسان را مریض کند.
الغرض درد زیاد است و گوشهایی برای شنیدن کم. همین مقال برای عزیزانی که درد خدا دارند کافی است که بالاخره ده بیست درصد از وقت خود را صرف این سیکل مزبور کنند و اگر صداقت و جدیت و همت باشد خدا خودش مشکلات و موانع احتمالی را رفع می کن
سکوت و کلام مختصر در ابتدای راه خدا بسیار مهم است. بحدی که روایت دارد المومن ملجم. این دهان و این ابزار کلام در دست او قفل و مهر شده است. اما خوب لذت ها و قلقلک ها زیاد است و هر کس دنبال این است که هی بگوید اما این که چقدر شنوایی او خوب باشد. نه نداریم. محدود کسانی را داریم که بشنوند و خوب بشنوند و از شنیدن لذت ببرند. درد کهنه ی دوم هم این است که ما نمیدانیم چطور حرف بزنیم که گناه در آن نباشد. در دو ساعت ما از دانشجو و طلبه گرفته دهها و دهها گناه زبان بیرون می آید.
درد سوم این که دغدغه و مسئله و دردی که ما را شب از خواب بپراند در ما نیست که خوب من ده سال و بیست سال است از تکلیفم می گذرد اما نمیدانم دروغ چیست غیبت چیست تهمت چیست افترا چیست و دهها مثال ازین دست. یعنی احساس نیاز نمی کنم. مثل بسیاری ازین جوانهای ضد انقلاب و ضد علما و روحانیت که برایشان مسخره است به رساله و کتب فنی دینی مراجعه کنند و از باب میل خودشان عمل می کنند و اینجا حلال و فلان جا بد است اقدام می کنند. ما هم در عمل شبیه ایشان هستیم حالا شاید با غلظت کمتر. یعنی زشتی کار ایشان را می فهمم و گاهی رفتار آنها تا مغز استخوان مرا هم می سوازند اما خودم شخص خودم هم در عمل شبیه آن عمل میکنم و این درد بدی است.
درد بعدی این است که شاید این سه قدم را قبول دارم اما همت و حوصله ندارم. لذا در روایات داریم این کسل و فشل درد خانمان سوز دین و دنیای ماست. اهل این همت نیستم که روزی یک ساعت دو ساعت بنشینم ببینم حلال و حرام دین من چیست؟ این دینی که امروز ابرقدرتها از آن می ترسند و می لرزند خوب حرفش چیست؟ و اگر قد و سطح این در قد و سطح کوتاه و ضعیف خودم بود که خود بخود محکوم به نیستی و زوال بود و هزار هزار دشمن نمی خواست. من نوعی که با یک قسط و یک مریضی و یک زخم دست که بمن برسد یا یک فحش بخورم و یک تحقیر یا غربت ببینم، دادم به آسمان می رود که نمی توانم طلایه دار فهم آن اسلام بلند مرتبه باشم.
پس من باید باور کنم که ارکان فکری این دین خیلی بالاست و نیاز به تحصیل و تمرین و بحث و اخذ علم دارد و شاید در مجادلات با اغیار هی می گویم رجوع به متخصص اما خودم در عمل برا تحصیل صحیح این علم دین نزد متخصص نمی روم حالا چه عدم احساس نیاز چه همان تنبلی و کم حوصلگی چه هزار توجیه دیگر و مانند همان اغیار ان قلت های زیاد دارم ولو درصدش از انها کمتر باشد. ولی بالاخره این ان قلت های کم یا زیاد باعث شده خود درمان باشم و نزد معلم امین زانو نزنم.
درد بعدی این است که از کجا معلم مناسب و کتاب معتبر بیابم؟ خوب الی ماشاءالله معلمان مختلف و منابع مختلف در میدان هست و هرکس خودش را جامع خیرات میداند حالا چه ذهنا چه عملا. خوب چه کنیم؟ درین کتب اخلاقی و عقیدتی موجود یکی به فلسفه می زند یکی به عرفان نظری یکی به روانشناسی یکی به جامعه شناسی یکی به ادبیات وشعر یکی به علوم قرانی یکی به تاریخ یکی به سیاست و امثالهم. چاره ای نیست که فعلا به مسلمات و یقینیات عمل کنیم که همان مراجعه به فقهاست که امام زمان(عج) فرمود اما من کان من الفقهاء که قطع مسلم آن هم همین رساله و گناهان شهید دستغیب است در قدم اول. اما خوب مشتری دارد؟ نه کسی اهل مطالعه و خلاصه برداری و مباحثه و رفع اشکال اینها نزد یک معلم هست؟ نه!
مردم 150 واحد در لیسانس و کمتر و بیشتر در حوزه و دیگر صنوف اشتغالات علمی و غیر علمی دارند اما این که قدر 5 واحد درسی حداقل کلیات و مسلمات فقهی و اخلاقی خود را از طریق درست تحقیق و دریافت کنند. نه ازین خبرها نیست. و این ها این گناه نشناسی ها این یرخی چرخیدن ها و این جنگلی بار امدن ها اتش دارد گرفتاری دارد چاله پشت چاله برای دنیا و اخرت انسان تولید می کند.
درد بعدی این است که خوب فرض بعید، معلم مناسبی هم پیدا شد ایا چنان جمعی ولو مختصر ولو ده بیست نفره، برای مطالعه و مباحثه و رفع اشکال پیدا می شود؟ نه باز هم ازین خبرها نیست. بگذارید یک چیزی بگویم کمی دور از ادب مرسوم است اما برای درک تلخی ماجرا یواشکی به شما می گویم افراد حتی بشدت ده آتیشه، امروز حاضرند روزی ده ساعت و هشت ساعت در محیط مجازی و حقیقی باشند اما این که روزانه و منظم خدمت معلمی برسند و مطالب و زحمات خود را ارائه کنند و رفع اشکال کنند ازین خبرها نیست و تعبیر حقیر این است که اینها حتی به مقداری که شبانه روز دستشویی هم میروند با معلم گفت وشنود علمی و دینی ندارند و این ازان حرفهایی است که باید دو ماه انسان را مریض کند.
الغرض درد زیاد است و گوشهایی برای شنیدن کم. همین مقال برای عزیزانی که درد خدا دارند کافی است که بالاخره ده بیست درصد از وقت خود را صرف این سیکل مزبور کنند و اگر صداقت و جدیت و همت باشد خدا خودش مشکلات و موانع احتمالی را رفع می کن
۷.۰k
۳۰ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.