عشق و خون شهید

‍ ◆◆◆عشق و خون شهید◆◆◆

🕊 مادر میگفت: هنوز پانزده سالش نشده بود، به محض بازگشت از مدرسه در خانه گیر نمی کرد منتظر بچه ها بود تا بروند گشت؛ وقتی به ابراهیم اعتراض می کردیم و می گفتیم تو با این سن کم چکاری از دستت بر می آید در جواب ما می گفت:«عشقِ،عشق دارم باید بروم»

❤ ️به محض رسیدن به سن پانزده سالگی برای آموزش عازم جهرم شد بعد از اتمام دوره آموزشی زمانی که بازگشت دیگر هوای جبهه کرده بود می گفت: می خواهم بروم جبهه. به اون می گفتیم جبهه شوخی نیست تیر و تفنگه ؛ می گفت: باشه خداوند ما را برای تیر و تفنگ و حراست از اسلام آفریده، درخت اسلام خون نیاز دارد.

😔 هنوز پیکرش در #سومار مانده است

🌴 شهید #مفقودالجسد #ابراهیم_مهیمنی🌹
روستای #چاهشور /شهرستان لامرد
#خاطرات

سنگر شهدای والامقام شهرستان لامرد
🍀 https://telegram.me/shohaday_lamerd
دیدگاه ها (۱)

مــرا میهمان ِسفـره ی مهربانی ِخود کنید !دلـم گرفته از آشــو...

مژده دل که شب میلاد کاظم آمده🌹 فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمد...

#سالروز شهادت🌷 شهید #مفقودالجسد #ابراهیم_مهیمنیاز روستای #چا...

‍ ♡~اصحاب شهدا~♡قرار شد بریم اردوی جهادی در یکی از روستاها.ی...

🌹♡بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ والصِّدیقِین♡🌹#سلام_بر_شهدا 🌷#سلام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط