اینو بخون و اگه لبخندی زدی لبخندت رو به دیگران هدیه کن
. . .
💠 اینو بخون و اگه لبخندی زدی، لبخندت رو به دیگران هدیه کن .
🔸 بی سر و صدا وسایلتونو جمع کنید، با صف برید تو حیاط، امروز معلم ندارید
.
🔸 تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز .
🔸 نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوشرنگ تر میشد
.
🔸 موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم
.
🔸 یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود
.
🔸 پاک کن های جوهری ک یه طرفش قرمز بود و یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف می شد...
.
🔸 گوشه دفترا رو گلکاری میکردیم
.
🔸 زنگ تفریح که تموم می شد، مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم
.
🔸 تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم
.
🔸 وقتی معلم می گفت برو گچ بیار، انگار مشعل المپیک دستمون میدادن .
🔸 وقتی کوچیک بودیم
تلویزیون
با شام سبک
با پنکه شماره 5
مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین
//////// \\\
||||||| \\\\\
🔸 اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت...
.
🔸 وقتی که صدای هواپیما رو میشنیدیم
می پریدیم تو حیاط براش دست تکون میدادیم...
.
🔸 می نشستیم به انتظار کلاس چهارم، تا بتونیم با خودکار بنویسیم
. 🔸 وقتی مامان می پرسید، ساعت چنده میگفتیم: بزرگه رو ۶ و کوچیکه رو ۴
.
🔸 وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی
.
🔸 در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چجور خاموش میشه
.
این متن آرامش خوبی به آدم میده...🤗
یادش بخیر... روزگار کودکی روزگار خوشی بود ❤ ️
💠 اینو بخون و اگه لبخندی زدی، لبخندت رو به دیگران هدیه کن .
🔸 بی سر و صدا وسایلتونو جمع کنید، با صف برید تو حیاط، امروز معلم ندارید
.
🔸 تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان باید نفر وسطی میرفت زیر میز .
🔸 نوک مداد قرمزای سوسمار که زبون میزدی خوشرنگ تر میشد
.
🔸 موقع امتحان باید کیف میذاشتیم بینمون که تقلب نکنیم
.
🔸 یه مدت از این مداد تراشای رومیزی مد شده بود هر کی از اونا داشت خیلی با کلاس بود
.
🔸 پاک کن های جوهری ک یه طرفش قرمز بود و یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش میخواستیم خودکار رو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکردیم یا سیاه و کثیف می شد...
.
🔸 گوشه دفترا رو گلکاری میکردیم
.
🔸 زنگ تفریح که تموم می شد، مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم
.
🔸 تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم
.
🔸 وقتی معلم می گفت برو گچ بیار، انگار مشعل المپیک دستمون میدادن .
🔸 وقتی کوچیک بودیم
تلویزیون
با شام سبک
با پنکه شماره 5
مشقاتو مینوشتی خط خط از بالا به پایین
//////// \\\
||||||| \\\\\
🔸 اون وقتا زندگی شیرین بود و طعم دیگه ای داشت...
.
🔸 وقتی که صدای هواپیما رو میشنیدیم
می پریدیم تو حیاط براش دست تکون میدادیم...
.
🔸 می نشستیم به انتظار کلاس چهارم، تا بتونیم با خودکار بنویسیم
. 🔸 وقتی مامان می پرسید، ساعت چنده میگفتیم: بزرگه رو ۶ و کوچیکه رو ۴
.
🔸 وقتی نقاشی میکردی خورشیدو رو زاویه برگه میکشیدی
.
🔸 در یخچالو کم کم میبستی تا ببینی لامپش چجور خاموش میشه
.
این متن آرامش خوبی به آدم میده...🤗
یادش بخیر... روزگار کودکی روزگار خوشی بود ❤ ️
- ۱۱۰.۱k
- ۰۴ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط