تکپارتی چان(درخواستی)
تکپارتی چان(درخواستی)
وقتی بیماری قلبی داری و تو دعوا میگه کاش اون قلب لعنتیت از کار بیوفته
ویو ات
امروز دوستم بعد از 3 سال از آمریکا میاد. ساعت 5 پروازش میشینه.
چان: اتتتتت
ات: بله
چان: من دارم میرم بیرون.
ات: باشه
ویو ات
بعد از اینکه گفتم باشه خواستم خداحافظی کنم که چان بوسیدم.
چان: خداحافظ بیب
ات: خداحافظ عشقم
ویو ات
ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت 3. رفتم یه دوش یک ساعته گرفتم و موهامو خشک کردم. لباس پوشیدم و یه آرایش ساده کردم و رفتم فرودگاه.
ویو سوهو(دوست ات)
از هواپیما پیاده شدم. وسایلمو گرفتم و رفتم بیرون که ات رو دیدم.
ات: سلام سوهو. دلم برات تنگ شده بود.
سوهو: منم همینطور
6 ساعت بعد
ویو ات
با سوهو رفتم هتل وسایلشو گذاشت و رفتیم یکم گشتیم و اون خرید کرد. باهاش خداحافظی کردم و رفتم خونه. درو باز کردم که دیدم چان عصبانی روی مبل نشسته.
ات: سلام
چان: تا الان کجا بودی؟(عصبی)
ات: دوستم از آمریکا اومده با اون بودم.
چان: منظورت سوهوعه؟
ات: آره
چان: تا این وقت شب با یه پسر بودی(با داد)
ات: سر من داد نزن(با داد)
ات: مگه چه اشکالی داره. من از بچگی با اون دوست بودم. ما مثل خواهرو برادر میمونیم.
ویو ات
همینجور داشتم با چان دعوا میکردم که گفت (کاش اون قلب لعنتیت از کار بیوفته)
اشک تو چشمام جمع شد و شروع کردم به گریه کردن
چان: ات من... من معذرت میخوام نفهمیدم چی گفتم.
ویو ات
داشتم گریه میکردم که قلبم درد گرفت و بعدش چشمام سیاهی رفت و بیهوش شدم.
چان: ات.... ات بلند شو(با گریه)
ویو چان
ات رو بغل کردم و بردمش بیمارستان.
یک ساعت بعد
دکتر: شما همسر خانم ات هستید؟
چان: بله. حالش چطوره
دکتر: خوبه فقط شوک بهش وارد شده. میتونه مرخص بشه.
چان: ممنون
ویو چان
رفتم کارای ترخیص ات رو انجام دادم و بردمش خونه. رفت تو اتاق و دراز کشید رو تخت و منم کنارش دراز کشیدم ولی پشتشو بهم کرد.
چان: ات من معذرت میخوام. دست خودم نبود. از عمد نگفتم.(با گریه)
ویو ات
از دستش ناراحتم ولی طاقت گریه کردنشو ندارم.
ات: باشه. بخشیدمت. ولی شرط داره.
چان: چه شرطی
ات: باید بعد از مدت ها یه شب لذت بخش برام بسازی.
چان: اوم. هرچی بیبیم بگه. ولی وسطش اگه درد هم داشتی متوقف نمیشم(پوزخند)
ویو ات
چان روم خیمه زد و شروع کرد به بوسیدنم و........
امیدوارم خوشتون بیاد توت فرنگیام🍓✨
#تکپارتی #درخواستی
وقتی بیماری قلبی داری و تو دعوا میگه کاش اون قلب لعنتیت از کار بیوفته
ویو ات
امروز دوستم بعد از 3 سال از آمریکا میاد. ساعت 5 پروازش میشینه.
چان: اتتتتت
ات: بله
چان: من دارم میرم بیرون.
ات: باشه
ویو ات
بعد از اینکه گفتم باشه خواستم خداحافظی کنم که چان بوسیدم.
چان: خداحافظ بیب
ات: خداحافظ عشقم
ویو ات
ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت 3. رفتم یه دوش یک ساعته گرفتم و موهامو خشک کردم. لباس پوشیدم و یه آرایش ساده کردم و رفتم فرودگاه.
ویو سوهو(دوست ات)
از هواپیما پیاده شدم. وسایلمو گرفتم و رفتم بیرون که ات رو دیدم.
ات: سلام سوهو. دلم برات تنگ شده بود.
سوهو: منم همینطور
6 ساعت بعد
ویو ات
با سوهو رفتم هتل وسایلشو گذاشت و رفتیم یکم گشتیم و اون خرید کرد. باهاش خداحافظی کردم و رفتم خونه. درو باز کردم که دیدم چان عصبانی روی مبل نشسته.
ات: سلام
چان: تا الان کجا بودی؟(عصبی)
ات: دوستم از آمریکا اومده با اون بودم.
چان: منظورت سوهوعه؟
ات: آره
چان: تا این وقت شب با یه پسر بودی(با داد)
ات: سر من داد نزن(با داد)
ات: مگه چه اشکالی داره. من از بچگی با اون دوست بودم. ما مثل خواهرو برادر میمونیم.
ویو ات
همینجور داشتم با چان دعوا میکردم که گفت (کاش اون قلب لعنتیت از کار بیوفته)
اشک تو چشمام جمع شد و شروع کردم به گریه کردن
چان: ات من... من معذرت میخوام نفهمیدم چی گفتم.
ویو ات
داشتم گریه میکردم که قلبم درد گرفت و بعدش چشمام سیاهی رفت و بیهوش شدم.
چان: ات.... ات بلند شو(با گریه)
ویو چان
ات رو بغل کردم و بردمش بیمارستان.
یک ساعت بعد
دکتر: شما همسر خانم ات هستید؟
چان: بله. حالش چطوره
دکتر: خوبه فقط شوک بهش وارد شده. میتونه مرخص بشه.
چان: ممنون
ویو چان
رفتم کارای ترخیص ات رو انجام دادم و بردمش خونه. رفت تو اتاق و دراز کشید رو تخت و منم کنارش دراز کشیدم ولی پشتشو بهم کرد.
چان: ات من معذرت میخوام. دست خودم نبود. از عمد نگفتم.(با گریه)
ویو ات
از دستش ناراحتم ولی طاقت گریه کردنشو ندارم.
ات: باشه. بخشیدمت. ولی شرط داره.
چان: چه شرطی
ات: باید بعد از مدت ها یه شب لذت بخش برام بسازی.
چان: اوم. هرچی بیبیم بگه. ولی وسطش اگه درد هم داشتی متوقف نمیشم(پوزخند)
ویو ات
چان روم خیمه زد و شروع کرد به بوسیدنم و........
امیدوارم خوشتون بیاد توت فرنگیام🍓✨
#تکپارتی #درخواستی
۱۴.۵k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.