که غیر نقص در این انجمن کمالی نیست

به غیر خشم که در خوردنش وبالی نیست
درین بساط دگر روزی حلالی نیست

به نور زنده دلی دار خانه را روشن
که آفتاب دل زنده را زوالی نیست

نه از خدا و نه از خلق شرم خواهی داشت
ترا که در گنه از خویش انفعالی نیست

کلید قفل لئیمان بود زبان سؤال
وگرنه ز اهل کرم حاجت سؤالی نیست

به خوردن دلِ خود هم‌چو ماه قانع شو
که در بساط فلک، روزیِ حلالی نیست

هزار عقده فزون است سرو را در دل
فسانه‌ای است که آزاده را ملالی نیست

به غیر زهره‌ی شیران که آب گردیده است
به راه عشق دگر چشمه زلالی نیست

توان ز تربت مجنون شنید جوش نشاط
حضور مردم دیوانه را زوالی نیست

ز فکر مرغ چمن نیست غنچه فارغ‌بال
سری که بر سر زانوست، بی‌خیالی نیست

نوشته‌اند برات مرا به میکده‌ای
که آب در جگر تشنه سفالی نیست

مشو چو ماه تمام از شکست خود غافل
که غیر نقص درین انجمن کمالی نیست

به داغ عشق اگر سینه را نسوخته‌ای
در آسمان تو خورشید بی‌زوال نیست

دل رحیم ندارند غنچه‌ها #صائب
در آن ریاض که مرغ شکسته‌بالی نیست

#صائب_تبریزی
دیدگاه ها (۰)

یادم نمی‌کنی و ز یادم نمی‌روی یادت بخیر یارِ فراموش کار من.....

اخلاص

تکلف در رفتار چیست؟ نشسته‌ام و به اطرافیانم فکر می‌کنم به ای...

خلاصه‌ی سرگذشت انسان‌ها

هیچ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط