پیوند جادو ۱: P14 (پایانی)

پیوند جادو پارت چهاردهم (پایان فصل یک)



توی اون همه همهمه هری رو پیدا کردم و هرجا رفت منم با فاصله دنبالش رفتم.
بالاخره دوباره برگشتیم به خونه. امسال خیلی کسل کننده و رو مخ بود. توی اتاقم نشسته بودم و به جغدم خیره شده بودم.
یادم میاد همون روزی که خریدم دقیقاً همون شب اسمش رو لیلی گذاشتم. از نظرم بهترین اسم همین بود. اسم تنها کسی که دوستش داشتم. خوش به حال هری حداقل یکی دو سال بیشتر با مامان وقت گذروند.
آهی کشیدم و رفتم رو مبل دراز کشیده توی ذهنم کل سال مرور شد و اون پسرمو بلوند با چشمای اقیانوسی... وایسا ببینم!! این یه تعریف بود؟! خودمو از رو مبل بالا کشیدم و نشستم
اروم گفتم:+« ا/ت دیوونه شدی!؟» یهویی هری از پشت مبل پرید و گفت:
_«دقیقا ا/ت!» جیغ کشیدم از حرکت یهوییش جا خوردم.
+«مرض داری؟!» به طرفش بالشت پرت کردم.
_« هی بس کن ببخشید» چشامو بستم و از ۱ تا ۱۰ شمردم و پا شدم رفتم تو اتاقم.
_« مطمئنم که از دست داداشت ناراحت نشدی»
هیچی نگفتم.
_« هیچ وقت درکت نکردم ولی مطمئنم وقتی بزرگ بشی قابل درک بشی»
+«اوهوم مرسی»


خب خب. فصل اول به پایان رسید. لایک و کامنت بزارین تا فصل دوم رو شروع کنم😌🤝🏻
دیدگاه ها (۲۴)

پیوند جادو فصل دوم: پارت اول∑دوباره هاگوارتز باز شد. امسال خ...

پیوند جادو فصل دوم: پارت دوم€جمعیت رو پس زدم تا ببینم دقیقا ...

پیوند جادو ۱: p13

سلام سلام گل دخترا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط