میبرندت به خواب دیدن من

می‌برندت به خواب دیدن من
تا ببینند پوزخندت را
سال‌ها پیش نیز از خوابم
برده ‌بودند می‌برندت را
سر خرمن قرار من با تو
خرِ من سر نداشت از آغاز
خرِ من بال داشت، پر می‌زد
افقِ نسبتا بلندت را... سر به زیر نیازمندی‌ها!
مثلا روزنامه می‌خواندی
خوانده ‌بودند جمله‌ی کلمات
سطرهای نیازمندت را

روز و شب در پی تو می‌گشتند
همه سلول ‌های غمگینم
تا نشان از تو یافتم دیدم
که عوض کرده ‌اند بندت را

طعنه‌های تو زخم زالوها
نیش زنبورهای کندوها
منِ بدبخت مثل هالوها
نوش جان می‌کنم گزندت را

چه هوس‌ها که می‌زند به سرت
از دغل دوستانِ دور و برت
من به تلخی نگاه می‌کنم و
مگسان می‌خورند قندت را

می‌برندم به خوابِ دیدنِ تو
می‌برندم به خاک ریختنت
روی گوری که سرنوشت من است
دوزخا! گور من بهشت من است
دیدگاه ها (۳)

انت یا اول ضریح ذنوبی تکثر من اطوفکr

گنجشکان لاف می‌زنند:جیک جیک جیک جیکجیک هیچ یک‌شان در نیامد

"...خاتون ! خودم کتیبه ای از آهم ، دیگر ز تو ملال نمی خواهمح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط