تبدیل نفرت به عشق p

♡ تبدیل نفرت به عشق ♡ p4

خو دوستان بالاخره اومدم با پارت بعددددد ( خیلیا منو خوردن با اینکه به ۲۰ تا لایک نرسیده بود )

گردنش رو محکم گاز گرفت ، شیزوکو ناله ای از سر داد ، لب هاش رو به هم فشرد و دستاشو توهم مشت کرد ، ترس و استرس کل جونشو گرفته بود ، تو ذهنش کلی سوال بود : چیشده ؟ چرا داره باهام اینکارو میکنه ؟ میتونست شکنجم کنه اما چرا ؟
نرا : انقد فک نکنننن
شیزوکو : ه،هه ؟
نرا : آره تله پاتم ، دیگه فک نکن ، مزاحممن
شیزوکو داشت با بدنی لرزون به نرا نگاه میکرد و بی اراده تقلا میکرد ، نرا مچ دستای شیزوکو فشار میده : بس کنننن 💢
شیزوکو چشماشو محکم میبنده و صورتشو رو به اونطرف میگیره ، چهرش زیادی کیوت شده بود ، یهو نرا روی لپاش گل انداخت ( لپپپپپپ ) و سرشو اونطرف کرد و بیشتر مچ دستاشو فشار داد
نرا : بس ، کن ، میخوای بکشمت ؟
شیزوکو ناگهان از تقلا دست بر میداره و بی حرکت میشه ، پوستش عین گچ میشه و اروم چشماشو باز میکنه ، چشمای قرمز یاقوتیش به سیاه تغییر حالت داده بود و یچیزی کم بود . " برق چشماش "
لای موهاش رگه های سفید ظاهر میشه ، نبضش کند میزنه .....
( خب از عجایب شیزوکو اینه که بدنش خود به خود میتونه از کار بیوفته و خب یه نوع خودکشیه و قابل درمان نیست تا خود شیزوکو نخواد )
نرا چشماش گرد میشه و از اوضاع خبر دار میشه ، دستاش میلرزه : بس کن ، اینکارو نکننننن
به رگه های سفید موهای قهوه ای شیزوکو دست میکشه و بغض میکنه ، سرشو میکنه تو سینه ی شیزوکو و گریه میکنه و داد میزنه : بس کنننننن ، من عاشقتم لنتییییی هققق
شیزوکو تا اینو میشنوه برق چشماش بر میگرده ، تپش قلبش بیشتر میشه ، نرا سرشو از روی سینه ی شیزوکو بر میداره و بهش نگاه میکنه ، موهاشم به حالت اولیه بر گشت ، شیزوکو سرخ داره به نرا نگا میکنه
نرا با نفسای حرصی دستاشو تو دستای شیزوکو محکم قفل میکنه : چه غلطی داشتی میکردی احمقققق هااااااا ؟ میخواستی جواب آیندمو چی بدییییی ؟

عررررر ، اوکی بغضم گرف 😭💖
برای پعدی لایکارو برسونید به ۱۲
دیدگاه ها (۳)

۱ : چینوکو و ایدل شدن ؟ بهش میاد اصن ؟۲ : ابهت ....۳ : خب .....

اگه بقیه میتونستن برام لقب بزارن : مامانبزرگم : عروس خوشگل (...

سم ریونجرز p3 موضوع : اگه خوراکی رو از رو زمین برداری بخوری ...

سم ریونجرز پارت ۲ موضوع : اگه بهشون شیک یاد بدی ران : ایشون ...

P1🍯//𝒜 𝓂ℴ𝓃𝓉ℎ 𝒶ℊℴ&بابایی -جون دلم &کی میزارن مامانو ببینیم؟-د...

P7🍯یک ماه بعد//writer: در خونه باز شد و جیمین با چشمای که به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط