بی تو در کلبه گدایی

بی تو در کلبه گدایی
خویش
رنج هایی کشیدم
که مپرس
دیدگاه ها (۷)

بعضی وقتها آدمها زیبا هستندنه بخاطر ظاهرشاننه بخاطر چیزی که ...

یقه بالا می‌دهیمدست‌ها در جیبسیگار به ته رسیده میان ِ لببه د...

بچه که بودم پاییز با روپوشِ سرمه‌ ای از راه می‌رسید.بزرگ‌تر ...

روزی که این عَکس را گرفتیم؛نِمی‌دانستیمکدام یک از ماآن رابا ...

درد عشقی کشیدم که مپرس درد هجری چشیدم که مپرس گشته ام درجهان...

در دل دردیست از تو پنهان که مپرستنگ آمده چندان دلم از جان که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط