ویو آت
ویو آت
جنی: تو از کجا میدونی
ات :ی...یعنی
جنی: اره
ات :باید به تهیونگ بگیم
جنی :باشه
ات: ولی باید ثابت کنم
جنی: بیا بریم بار اونجا قرار دارن
ات :ولی من اجازه ندارم از عمارت حتی برم تو حیاط!
جنی: وای متاسفم خودم میرم
جنی رفت و منم رفتم اتاقم یه لباس برداشتم و پوشیدم باید مخ مستر کیم و بزنم تا بزارع برم بیرون عکس لباس اسلاید بعد موهامم درست کردم عکس اسلاید سه و رفتم سمت اتاق تهیونگ و در زدم
+بیا تو
_سلام ارباب جونم
همونطور که سرش پایین بود گفت
+پرنسس مگه نگفتم من ارباب هستم نه ارباب جون
یهو سرشو آورد بالا و پشماش ریخت
+اووو پرنسس چقدر سک..سی شدی، شیباللل نظرت چیه با من باشی امشب؟
_ن..نه من ه...هنوز..د..دختر..دخترم
+باشه نترس تا من هستم هیچکی نمیتونه بهت دست بزنه خودم پرد...تو میزنم
_ار..ارباب
+بگو پرنسس
_خوشگل شودم؟کیوت
+اره ولی فقط پیش من حق داری از این لباسا بپوشی فهمیدی؟
ویو تهیونگ
سرشو انداخت پایین و خیلی ناراحت گفت
_چشم ارباب
+چیز دیگه ای هم میخواستی
_ن..نه
از چشماش فهمیدم دروغ میگه
+من برم اتاقت و آماده کنم چند روز باید اونجا بمونی
که ترسید و گفت
جنی: تو از کجا میدونی
ات :ی...یعنی
جنی: اره
ات :باید به تهیونگ بگیم
جنی :باشه
ات: ولی باید ثابت کنم
جنی: بیا بریم بار اونجا قرار دارن
ات :ولی من اجازه ندارم از عمارت حتی برم تو حیاط!
جنی: وای متاسفم خودم میرم
جنی رفت و منم رفتم اتاقم یه لباس برداشتم و پوشیدم باید مخ مستر کیم و بزنم تا بزارع برم بیرون عکس لباس اسلاید بعد موهامم درست کردم عکس اسلاید سه و رفتم سمت اتاق تهیونگ و در زدم
+بیا تو
_سلام ارباب جونم
همونطور که سرش پایین بود گفت
+پرنسس مگه نگفتم من ارباب هستم نه ارباب جون
یهو سرشو آورد بالا و پشماش ریخت
+اووو پرنسس چقدر سک..سی شدی، شیباللل نظرت چیه با من باشی امشب؟
_ن..نه من ه...هنوز..د..دختر..دخترم
+باشه نترس تا من هستم هیچکی نمیتونه بهت دست بزنه خودم پرد...تو میزنم
_ار..ارباب
+بگو پرنسس
_خوشگل شودم؟کیوت
+اره ولی فقط پیش من حق داری از این لباسا بپوشی فهمیدی؟
ویو تهیونگ
سرشو انداخت پایین و خیلی ناراحت گفت
_چشم ارباب
+چیز دیگه ای هم میخواستی
_ن..نه
از چشماش فهمیدم دروغ میگه
+من برم اتاقت و آماده کنم چند روز باید اونجا بمونی
که ترسید و گفت
- ۷.۰k
- ۰۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط