روزگاری بود میوه اش فتنه خوراکش مردار زندگی اش آلوده

روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند . و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.
#عید_مبعث_مبارک
دیدگاه ها (۱)

بعثت، امید انسان به فردایی روشن است. بعثت، نشانه مهرورزی خدا...

ای شاه سوار ملک هستی سلطان خرد به چیره دستی ای ختم پیمبران م...

آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ن...

دوبیتی خطاب به رییس جمهور... به استواریِ سید علی بناز حسن! ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط