.
.
عاشقت نشدم
که صبح ها
در خواب ساکتِ خانه ای
بی پنجره،بی در
مانده باشی
و تلفن
صدایم را پشت گوش انداخته باشد
عاشقت نشدم
که عصر ها
دست خودت را بگیری و ببری پارک
انقراض نسلت را روی تاب های خالی تکان بدهی
و فراموش کرده باشی
چقدر میتوانستم مادر بچه های تو باشم
عاشقت نشدم
که دلتنگی شب هایم
تنها گوشی همراهت را بی خواب کند
درست در لحظه ای که خواب سنگینت
باید کمر تخت را شکسته باشد
عاشقت نشدم
عاشقت نشدم که دوستت دارم هایم را
در شعری پنهان کنم
که باید از صافی هزار گلوی گرفته رد شود
و بعد
تصور کنم آن را
دیگری برای تو میخواند
عاشقت نشدم
که صبح ها
در خواب ساکتِ خانه ای
بی پنجره،بی در
مانده باشی
و تلفن
صدایم را پشت گوش انداخته باشد
عاشقت نشدم
که عصر ها
دست خودت را بگیری و ببری پارک
انقراض نسلت را روی تاب های خالی تکان بدهی
و فراموش کرده باشی
چقدر میتوانستم مادر بچه های تو باشم
عاشقت نشدم
که دلتنگی شب هایم
تنها گوشی همراهت را بی خواب کند
درست در لحظه ای که خواب سنگینت
باید کمر تخت را شکسته باشد
عاشقت نشدم
عاشقت نشدم که دوستت دارم هایم را
در شعری پنهان کنم
که باید از صافی هزار گلوی گرفته رد شود
و بعد
تصور کنم آن را
دیگری برای تو میخواند
۳.۱k
۲۹ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.