من ضرر کردم و تو معتمد بازاری
من ضرر کردم و تو معتمد بازاری
بارِ ما را نخریدند ... تو بر میداری!؟
مثل طفلی که زمین خورده دویدم سویت
آمدم گریه کنم.. حوصلهام را داری؟
داغِ یک بوسه دو سال است به جانم مانده
به همین گریه مگر تازه کنم دیداری
پدرم گریه کنت بوده و آقا! من هم
به جز از گریه برای تو ندارم کاری
بارِ ما را نخریدند ... تو بر میداری!؟
مثل طفلی که زمین خورده دویدم سویت
آمدم گریه کنم.. حوصلهام را داری؟
داغِ یک بوسه دو سال است به جانم مانده
به همین گریه مگر تازه کنم دیداری
پدرم گریه کنت بوده و آقا! من هم
به جز از گریه برای تو ندارم کاری
۷.۶k
۰۹ دی ۱۴۰۰