ویو کوک
ویو کوک
یه سال از اون قضیه گذشت و ا.ت الان بارداره ولی دکتر بهش گفته چون بدنش ضعیفه نباید زیاد بلند این یه مشکلم یه مشکل که واقعا منو میترسونه میا هست اون یه سال پیش رفت اما اون آدمی نبود به سادگی از چیزی دست بکشه اما هرجا میرم حس میکنم یکی بهم میگه ولت نمیکنم
+کوک نمیای فیلم ببینیم
-چرا الان میام .از افکارم اومدم بیرون رفتم پیش ا.ت .
+کجایی یه ساعته
-داشتم یه کاری میکردم
+اوکی
-حال خانم و دخترم چطوره
+خوبیم
-خب بشین فیلم ببینیم حالا فیلمهچی هست
+درمورد یه خانواده عاشقه
-اوکی بزن ببینیم
۲ ساعت گذشت اینا فیلم دیدن اما یه پیامک برای کوک اومد که نوشته بود (پیام:باهاش خوش باش معلوم نیست تا کی پیشت باشه) این پیام از دید ا.ت دور نموند
+کوک ول کن
-اما ا.ت
+هر اتفاقی هم بیوفته میدونم نجاتم میدی
-ا.ت رو بغل کرد بهش گفت
-آره نجاتت میدم
بعد خوابیدن کوک صبح زودتر بیدار شد یه نامه برای ا.ت نوشت
نامه=
ا.ت من باید زودتر برم شرکت مراقب خودت باش به داداشت زنگ زدم گفتم بیاد پیشت اجوما هم پایینه زیاد سرپا واینستا هر اتفاقی افتاد بهم زنگ بزن
+اخییی چقدر مراقبمه حالا وللش
+داداشی . داد زد .
×بله ا.ت .داد.
+کجایی ؟ . داد زد .
×بیا پایین . داد .
+سلام هیونیییییی . رفت پایین . ( بچه ها همون هیونجین خودمون )
×سلام جوجه اردک زشت
+خودتی به کوک میگم دعوات کنه
×برو بابا تو و اون کوکت حال خواهر زادم چطوره
+اول من بابات نیستم حالمونم خوبه
×آخه حسود کوچولو
+خفه بابا ( بچه ها ا.ت از هیون ۱ دقیقه بزرگتره چون دوقلوان)
×درست صحبت کن مامان کوچولو
+من از تو بزرگترم آقای هوانگ
×باشه بابا
+داشتیم حرف میزدیم که یه درد ریزی زیر بدنم حس کردم که از دید هیون مخفی نموند ( بچه ها یه بیماری کره ای هست اسمش رو نمیدونم ولی زنای باردار توی دوره حاملیگشون یه درد خیلی بدی حس میکنن باید برن بیمارستان که تو فیلم خداحافظی به خداحافظی هم بود )
×ا.ت خوبی ؟ . نگران.
+اره آره. نفس نفس زدن .
×بیا بریم دکتر ( دانلود داداش بزرگتر به اسم هیون __<دانلود با خطا مواجه شد هعیی خدایا )
+نه نمیخواد
× باشه . قایمکی به کوک پیام دادم گفتم حال ا.ت خوب نیست چون اگه میومد میدید بهش نگفتم جد آبادم رو به عزام میشوند
یه سال از اون قضیه گذشت و ا.ت الان بارداره ولی دکتر بهش گفته چون بدنش ضعیفه نباید زیاد بلند این یه مشکلم یه مشکل که واقعا منو میترسونه میا هست اون یه سال پیش رفت اما اون آدمی نبود به سادگی از چیزی دست بکشه اما هرجا میرم حس میکنم یکی بهم میگه ولت نمیکنم
+کوک نمیای فیلم ببینیم
-چرا الان میام .از افکارم اومدم بیرون رفتم پیش ا.ت .
+کجایی یه ساعته
-داشتم یه کاری میکردم
+اوکی
-حال خانم و دخترم چطوره
+خوبیم
-خب بشین فیلم ببینیم حالا فیلمهچی هست
+درمورد یه خانواده عاشقه
-اوکی بزن ببینیم
۲ ساعت گذشت اینا فیلم دیدن اما یه پیامک برای کوک اومد که نوشته بود (پیام:باهاش خوش باش معلوم نیست تا کی پیشت باشه) این پیام از دید ا.ت دور نموند
+کوک ول کن
-اما ا.ت
+هر اتفاقی هم بیوفته میدونم نجاتم میدی
-ا.ت رو بغل کرد بهش گفت
-آره نجاتت میدم
بعد خوابیدن کوک صبح زودتر بیدار شد یه نامه برای ا.ت نوشت
نامه=
ا.ت من باید زودتر برم شرکت مراقب خودت باش به داداشت زنگ زدم گفتم بیاد پیشت اجوما هم پایینه زیاد سرپا واینستا هر اتفاقی افتاد بهم زنگ بزن
+اخییی چقدر مراقبمه حالا وللش
+داداشی . داد زد .
×بله ا.ت .داد.
+کجایی ؟ . داد زد .
×بیا پایین . داد .
+سلام هیونیییییی . رفت پایین . ( بچه ها همون هیونجین خودمون )
×سلام جوجه اردک زشت
+خودتی به کوک میگم دعوات کنه
×برو بابا تو و اون کوکت حال خواهر زادم چطوره
+اول من بابات نیستم حالمونم خوبه
×آخه حسود کوچولو
+خفه بابا ( بچه ها ا.ت از هیون ۱ دقیقه بزرگتره چون دوقلوان)
×درست صحبت کن مامان کوچولو
+من از تو بزرگترم آقای هوانگ
×باشه بابا
+داشتیم حرف میزدیم که یه درد ریزی زیر بدنم حس کردم که از دید هیون مخفی نموند ( بچه ها یه بیماری کره ای هست اسمش رو نمیدونم ولی زنای باردار توی دوره حاملیگشون یه درد خیلی بدی حس میکنن باید برن بیمارستان که تو فیلم خداحافظی به خداحافظی هم بود )
×ا.ت خوبی ؟ . نگران.
+اره آره. نفس نفس زدن .
×بیا بریم دکتر ( دانلود داداش بزرگتر به اسم هیون __<دانلود با خطا مواجه شد هعیی خدایا )
+نه نمیخواد
× باشه . قایمکی به کوک پیام دادم گفتم حال ا.ت خوب نیست چون اگه میومد میدید بهش نگفتم جد آبادم رو به عزام میشوند
- ۷.۵k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط