Life for love
Life for love
پارت 28
( ساعت ۳ صبح )
سان هی: لعنتییییی چرا چراااا مگه اون دختر کیه ! کیه که نمی زاره بخوابمممم چرا برام اشناس احساس می کنم یک ربطی به گذشته ام داره هوووف خدا دارم دیوونه میشم ( عصبی ، بم )
تخ تخ
( علامت اجوما / )
/ ارباب! می تونم بیام داخل؟؟
سان هی: بفرماید
/حالتون خوبه؟ صدای داد شنیدم بازم همون کابوس رو دیدید؟؟
سان هی: اره اجوما بازم همون خاطرات تلخ مبهم که نمیدونم چی هستن!
/ بهتر نیست پیش یک مشاور یا روانکاو برید؟ توی این سه سال گذشته حالتون از قبل بدتر شده بدون خوردن قرص خواب، خوابتون نمی بره
سان هی: ممنون از نگرانیتون اجوما ولی ترجیح میدم همون خاطرات مبهم که حتی نمی دونم اونی که توی اون خاطراته کیه پیش خودم محفوظ باقی بمونه ببخشید که شمارم نگران کردم
/ این حرف رو نزن پسرم من خیلی وقته تورو میشناسم تو مثل پسرمی ( لبخند ) بیا سرتو بزار روی پاهام تا خوابت ببره پیشت می مونم
سان هی: ولی....
/ حتی فکرشم نکن بزارم بازم اون قرص های کوفتی بخوری با خوردن اونا حالت خوب نمیشه بدترم میشی!!
سان هی: نمی دونم اگه شما ، دایه و مشاور کانگ رو نداشتم چکار باید می کردم ( لبخند )
مایکل ویو
داشتم بارامش شامپاین فرانسوی چند ساله ایی که از انبار مشروباتم برداشته بودم رو با لذت می خوردم و به این فکر می کردم که خیلی راحت کار اون جئون عوضی رو تموم کردم که در اتاقم محکم کوبیده شد و مستی از سرم پرید!!
مایکل: چه غلطی می کنی احمممممق مگه اینجا تویلسسسسس ( عربده، خشم )
( علامت بادیگارد & )
& ق.قربان ببخشید ولی خیلی مهمه
مایکل: بهتره هم همینطور باشه وگرنه میدمت غذای جورج بشی
& ارباب نقشه اتون با شکست مواجه شد
مایکل: چی گفتی؟ ( خونسرد )
& ه..همی.. همین الان بهم خبر دادن ج.ج.جئون سان هی دادگاهش رو با موف..موفقیت برنده شده و ازاد شده این کار به خوا...خواست خودش مخفیانه انجام شده و ر..رسانه ها و اخبار هنوز چیزی در این مورد نمی دونن ( لکنت، ترس )
مایکل: نههههههههه لعنتییییییی( خشم ؛ داد ) چطورررر جرعت می کنی این مزخرفات رو بگییی !!
& م.من
مایکل: ( شلیک گلوله )
نازی: اما ددی اون بیچاره راست گفته بود نباید اینطوری می کشتیش ( لوس )
مایکل: از اتاقم گمشو بیرون ه.ر.ز.ه
نازی: ایشششش
( فکر کردین سان هی داشت درباره ی میرا حرف میزد؟؟ خب اشتباه کردین 😂😂❤ )
پارت 28
( ساعت ۳ صبح )
سان هی: لعنتییییی چرا چراااا مگه اون دختر کیه ! کیه که نمی زاره بخوابمممم چرا برام اشناس احساس می کنم یک ربطی به گذشته ام داره هوووف خدا دارم دیوونه میشم ( عصبی ، بم )
تخ تخ
( علامت اجوما / )
/ ارباب! می تونم بیام داخل؟؟
سان هی: بفرماید
/حالتون خوبه؟ صدای داد شنیدم بازم همون کابوس رو دیدید؟؟
سان هی: اره اجوما بازم همون خاطرات تلخ مبهم که نمیدونم چی هستن!
/ بهتر نیست پیش یک مشاور یا روانکاو برید؟ توی این سه سال گذشته حالتون از قبل بدتر شده بدون خوردن قرص خواب، خوابتون نمی بره
سان هی: ممنون از نگرانیتون اجوما ولی ترجیح میدم همون خاطرات مبهم که حتی نمی دونم اونی که توی اون خاطراته کیه پیش خودم محفوظ باقی بمونه ببخشید که شمارم نگران کردم
/ این حرف رو نزن پسرم من خیلی وقته تورو میشناسم تو مثل پسرمی ( لبخند ) بیا سرتو بزار روی پاهام تا خوابت ببره پیشت می مونم
سان هی: ولی....
/ حتی فکرشم نکن بزارم بازم اون قرص های کوفتی بخوری با خوردن اونا حالت خوب نمیشه بدترم میشی!!
سان هی: نمی دونم اگه شما ، دایه و مشاور کانگ رو نداشتم چکار باید می کردم ( لبخند )
مایکل ویو
داشتم بارامش شامپاین فرانسوی چند ساله ایی که از انبار مشروباتم برداشته بودم رو با لذت می خوردم و به این فکر می کردم که خیلی راحت کار اون جئون عوضی رو تموم کردم که در اتاقم محکم کوبیده شد و مستی از سرم پرید!!
مایکل: چه غلطی می کنی احمممممق مگه اینجا تویلسسسسس ( عربده، خشم )
( علامت بادیگارد & )
& ق.قربان ببخشید ولی خیلی مهمه
مایکل: بهتره هم همینطور باشه وگرنه میدمت غذای جورج بشی
& ارباب نقشه اتون با شکست مواجه شد
مایکل: چی گفتی؟ ( خونسرد )
& ه..همی.. همین الان بهم خبر دادن ج.ج.جئون سان هی دادگاهش رو با موف..موفقیت برنده شده و ازاد شده این کار به خوا...خواست خودش مخفیانه انجام شده و ر..رسانه ها و اخبار هنوز چیزی در این مورد نمی دونن ( لکنت، ترس )
مایکل: نههههههههه لعنتییییییی( خشم ؛ داد ) چطورررر جرعت می کنی این مزخرفات رو بگییی !!
& م.من
مایکل: ( شلیک گلوله )
نازی: اما ددی اون بیچاره راست گفته بود نباید اینطوری می کشتیش ( لوس )
مایکل: از اتاقم گمشو بیرون ه.ر.ز.ه
نازی: ایشششش
( فکر کردین سان هی داشت درباره ی میرا حرف میزد؟؟ خب اشتباه کردین 😂😂❤ )
۴.۹k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.