مثل یک شعله ی آتش که به دریا زده بود

مثلِ یک شعله ی آتش که به دریا زده بود
جرأت سرد شدن را به تماشا زده بود

نشتر مرگ کشیدم به رگم تا بِبُرد
اینهمه درد دمل وار که بالا زده بود

عشق...گفتند که احساس لطیفی است ولی
تا به خود آمده بودم دو سه تیپا زده بود

سینه لبریز ز اسرار کسان بود ولی
لکنتی از دل هر حرف الفبا زده بود

دشنه ی دوست به یک عمر چشیدیم ولی
درد آنجاست که هر دفعه به حاشا زده بود

رو به رو گرچه به ظاهر همگی همراهند
پشت سر بود حواری که چلیپا زده بود

آه ازین جمع که شیطان صفتی را بلدند
آنقدر خوب که ابلیس به صحرا زده بود

گاه یوسف که خدا سوره به نامش زده است
خلوتش دست به گیسویِ زلیخا زده بود!

مثل طاعون به دلم میزند این پرسش تلخ
همسفر اوج خطر آه چرا جا زده بود؟؟؟!!!

وقت دل کندن ازین خاک هوایی توام
مثل یک شعله ی آتش که به دریا زده بود
#محسن_حمزه

https://t.me/joinchat/AAAAAEE70nxkuzvGJoJ7yQ
دیدگاه ها (۲۹)

#روز_جهـــــانی_ڪودڪ_گرامیباد

#روز_جهـــــانی_ڪودڪ_گرامیباد

‌ تو گُمی در من وُ من در تو گُمم ، باور کُن !جُز در این شعر ...

‌جـمعه تعـــــطیل است...ولـــــی...درِ دُڪانِ تمـــــامِ بی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط