گاهی وقتها...
گاهی وقتها...
تنهاییهایم راجمع می کنم
برشان میدارم میبرم با خودم
به یه گوشه ای
به دور از شهرمان
که شاید آنجاخالیشان کنم بریزمشان
تا که سبک شوم ولی...
باز نمی شود که نمی شود
تنهاییهایم راجمع می کنم
برشان میدارم میبرم با خودم
به یه گوشه ای
به دور از شهرمان
که شاید آنجاخالیشان کنم بریزمشان
تا که سبک شوم ولی...
باز نمی شود که نمی شود
۲۷۳
۱۵ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.