رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم

رفتم که از دیـوانه بازی دست بردارم
تا اخم کردم مطمئن شد دوستش دارم

وا کرد درهای قفس را ... گفت : مختاری !
ترجیح دادم دست روی دست بگـذارم

#مهدی_فرجی
دیدگاه ها (۵)

نابرابر شده این جنگ، از آن می گذرم هر که پرسید کجا رفت،بگو ب...

آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و...

تمام شهرمان تغییر کردهدلم در خاطراتم گیر کردهبزرگی نوجوانی م...

امروز هم به رخوت بی بادگی گذشتآری گذشت! مستی دلدادگی گذشتدر ...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁶ بغلش کردم و بعد گفتم : خب دیگه ، ا...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

Part ¹²⁹ا.ت ویو:مثل اینکه خودش بود..به داخل راهنمایش کردم..و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط