وقتی بهت اعتراف میکنه

•وقتی بهت اعتراف میکنه..•
🐱 #لینو 🐱 پارت 1~🌻


تو عضوی از استری کیدزی..درواقع از اول دبیو باهاشون بودی و کنارشون زندگی میکردی
اونا جزی از خانوادت بودن ولی این وسط..تو احساساتی نسبت به یکیشون داشتی که باعث میشد یکم دیدگاهت بهش فرق داشته باشه.

یه روز عادی تو خوابگاه بود
همتون بعد خوردن صبحونه، مشغول کار های خودتون شدید..بعضیا شروع کردن فیلم دیدن و گیم بازی..بعضیا کار میکردن و مشغول ساختن اهنگای جدید بودن..بعضیا رفته بودن اتاقاشون و ...
تو هم از بیکاری رفتی اتاقت و شروع کردی به مرتب کردنش
که یهو در اتاقت باز شد و صدای بلند لینو رو شنیدی
_یااااا امروز بریم بیرون؟
با تعجب از پرسروصدا بودنش نگاهی بهش کردی که سریع این تعجب به لبخند تبدیل شد
+امروز؟ عام..ارههه بریمم
لینو هم با دیدنت موافقتت لبخند پر انرژی زد
_خب پس..عصر ساعت 6!! حاضو شو که بریم
سرتو تکون دادی که اونم چشمکی زد و رفت..

(پرش زمانی)
پیراهن قشنگی پوشیده بودی و یه میکاپ نچرال کرده بودی که مثل همیشه باعث شده بود یه وایب اروم و خاصی داشته باشی
در همین حین که داشتی رژت رو میزدی در اتاقت کمی باز شد..
لینو به ارومی سرشو از لای در بیرون آورد و نگاهی بهت کرد..
قشنگ میشد فهمید برای چند ثانیه چشماش چقدر برق زد..بعد سریع حالت خودشو حفظ کرد و گفت: _ام...حاضری؟ بریم؟؟
توهم سریع رژت رو زدی و سرتو تکون دادی
و بعد... باهم از خوابگاه خارج شدید و سوار ماشین لینو شدید..
بین راه حرف خاصی بینتون رد و بدل نشد بجز یه جمله کوتاه..
وقتی لینو به ارومی زیر لب گفت: مثل همیشه..خوشگل شدی
ولی همین جمله ی کوتاه باعث شده بود کل راه پروانه هارو تو دلت حسی کنی

بعد از چند دقیقه بلخره به مکان مورد نظرتون رسیدید.. سینما~
لینو خودش از قبل بلیط و کلی خوراکی خریده بود برا وقتی که فیلم میبینید بخورید
ولی همین که وارد سالن سینما شدید دیدی کسی نیست
تا خواستی بپرسش چرا اینقدر خلوته لینو خودش گفت: _ کل سالو رزو کردم..برا اینکه راحت باشیم
با شنیدن حرفش لبخندی پر رنگی از خوشحالی زدی و روی دوتا از صندلی ها، کنار هم نشستید تا فیلم رو تماشا کنید..

لی هایجین❥~

🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱🐱
#سناریو #تکپارتی #لی_مین_هو #استری_کیدز #اسکیز #Stray_kids #SKZ #fic #کیپاپ #kpop
دیدگاه ها (۲)

•وقتی بهت اعتراف کرد..•🐱 #لینو 🐱نیم ساعتی گذشته بود..تو این ...

راستیییی تو گپ روبیکا/تلگرام عضو هستید؟؟اگه دوست داشتید از ط...

ببخشید قشنگا:)) فکر نکنم بتونم فیک رو بنویسم.. فیک احساسات م...

سناریووقتی باهات دارن دعوا میکنن که یهو یه بشقاب رو برمیدارن...

دوپارتی از چانگبین: (وقتی میری فنساین....)(چند روز بعد تو خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط