دلم وقتی که می گیرد تو می آیی به دیدارم
دلم وقتی که می گیرد تو می آیی به دیدارم
به من آهسته میگویی " #عزیزم #دوسـتت دارم "
سرم بر شانه ات ، باور ندارم پیش من باشـی
تورا در خواب میبینم بگو یا این که بیدارم ؟
#نوازش می کنی با مهربـانی گونه هایم را
چه #رقصی دارد انگشتت به روی بغض تب دارم
کنار لحظه های تو دو فنجان قهوه می ریزم
اگرچه تلخ ، شیرین است با لبخندِ هَر بارم
کتابی میگذاری روی میزم #مهربان من
و مـی گویی به آرامی که این هم آخرین کارم
غروب شنبه ای دیگر برایم #شعر میخوانی
تمام هفته را من از هوای #عشق سرشارم
تنم خورشید میخواهد کنار ساحل امنت
من از شبهای برف آلوده ی این شهر بیزارم
دلم #ابریست از دست تمام بی تو بودن ها
اگر #باران بیاید باز می آیی به #دیدارم ؟!!!!
به من آهسته میگویی " #عزیزم #دوسـتت دارم "
سرم بر شانه ات ، باور ندارم پیش من باشـی
تورا در خواب میبینم بگو یا این که بیدارم ؟
#نوازش می کنی با مهربـانی گونه هایم را
چه #رقصی دارد انگشتت به روی بغض تب دارم
کنار لحظه های تو دو فنجان قهوه می ریزم
اگرچه تلخ ، شیرین است با لبخندِ هَر بارم
کتابی میگذاری روی میزم #مهربان من
و مـی گویی به آرامی که این هم آخرین کارم
غروب شنبه ای دیگر برایم #شعر میخوانی
تمام هفته را من از هوای #عشق سرشارم
تنم خورشید میخواهد کنار ساحل امنت
من از شبهای برف آلوده ی این شهر بیزارم
دلم #ابریست از دست تمام بی تو بودن ها
اگر #باران بیاید باز می آیی به #دیدارم ؟!!!!
۲.۹k
۰۴ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.