مرا به خانه ام ببر

مرا به خانه ام ببر

شب آشیان شب‌زده، چکاوک شکسته‌پر 
رسیده‌ام به ناکجا، مرا به خانه‌ام ببر 

کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن 
از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من 

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر، شهر یار نیست 

مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست 
سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست 

مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست 
مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست 

از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن 
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن 

چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست 
مرا به خانه‌ام ببر که شهر شهر یار نیست 

ایرج جنتی عطایی✳ ️
دیدگاه ها (۸)

‍ ‍ شعـــــــــــر مهـــــــ 💕 ـــــدوے✍ آقا (عج) سلام!سلام...

آخرهفته تون گلبارانامیدوارم دلخوشےوشادی مهمون خونه هاتون سل...

نیایش خدایا! تو قبلا گفته بودی نیازی به عبادت هیچ کس نداری؟!...

حس بودنت....احساست رانفس میکشمنگاهت رامیخوانمقلبت رامینوازمص...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط