روزگاریست همه عرض بدن میخواهند

روزگاریست همه عرض بدن میخواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند

دیو هستند ولی مثل پری میپوشند
گرگ هایی که لباس پدری میپوشند

آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند

خب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد

صبح یک روز من از پیش خودم خواهم رفت
بی خبربادل درویش خودم خواهم رفت

می روم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم، آنچه نبایست کنم

بی خیال همه کس باشم و دریا باشم
دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم

آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود....
دیدگاه ها (۷)

چقـدر دوست دارم دوست داشتنت را ... !!دوست داشتـن تـــویی کـه...

خدایا...آغوشت را امشب به من می دهی؟برای گفتن، چیزی ندارم!فقط...

یک روزدست‌هایم را باز می کنم و می رویو طبیعی‌ست،که هرچه دورت...

امشب ای ماه کجایی که دلم غمگینستدیده بگشا که مرا آمدنت تسکین...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط