فیک کوک ۴
فیک کوک ۴
یونا
رفتم پایین همش ذهنم درگیر بدنه کوک بود چی بدنی داشت وای من دارم چی میگم بعد از چن دقیقه کوک و بانو اومدن پایین رفتن نشستن که بانو گفت
؛دخترم تو شام آماده کردی ؟
+بله
_خوبه
؛چقدر خوش مزه هست دخترم دستت درد نکنه
+خواهش میکنم
؛چرا نمیای بخوری
+من پیش اجوما خوردم
؛اها
بعد از چن دقیقه تموم شد شام کوک و بانو رفتن بالا منم ظرفارو رو شستم
کوک
بعدی که غذا خوردم داشتم میرفتم بالا دیدم مامانم داره میره رفتم پیشش
-مامان
؛جونم
-میشه یونارو کنی خدمت کار شخصی من
؛چرا مشکوک میزنی
-مامان من با بقیه راحت نیستم
؛باشه
-واقعا راست میگی
؛اره حالا برو میخوام برم بخوابم
-باشه
یونا
ظرفارو شستم رفتم خوابیدم
پرش زمان به صبح
بیدار شدن رفتم صورتمو شستم رفتم پایین دیدم همه به صف وایسادن نکنه برادر کوک اومده باشه آب دهنمو قورت دادم
رفتم کنارشان وایستام دیدم کوک اومد به نگاهی به من کرد و گفت
-میخوام کارای شمارو عوض کنم
خب
لارا تو و اجوما داخل آشپز خانه
سوا خدمتکار مامانم میشی
…..
……
…..
…
و یونا تو خدمت کار شخصی من میشی
یونا
وقتی اینو گفت چشمام گرد شد ……
یونا
رفتم پایین همش ذهنم درگیر بدنه کوک بود چی بدنی داشت وای من دارم چی میگم بعد از چن دقیقه کوک و بانو اومدن پایین رفتن نشستن که بانو گفت
؛دخترم تو شام آماده کردی ؟
+بله
_خوبه
؛چقدر خوش مزه هست دخترم دستت درد نکنه
+خواهش میکنم
؛چرا نمیای بخوری
+من پیش اجوما خوردم
؛اها
بعد از چن دقیقه تموم شد شام کوک و بانو رفتن بالا منم ظرفارو رو شستم
کوک
بعدی که غذا خوردم داشتم میرفتم بالا دیدم مامانم داره میره رفتم پیشش
-مامان
؛جونم
-میشه یونارو کنی خدمت کار شخصی من
؛چرا مشکوک میزنی
-مامان من با بقیه راحت نیستم
؛باشه
-واقعا راست میگی
؛اره حالا برو میخوام برم بخوابم
-باشه
یونا
ظرفارو شستم رفتم خوابیدم
پرش زمان به صبح
بیدار شدن رفتم صورتمو شستم رفتم پایین دیدم همه به صف وایسادن نکنه برادر کوک اومده باشه آب دهنمو قورت دادم
رفتم کنارشان وایستام دیدم کوک اومد به نگاهی به من کرد و گفت
-میخوام کارای شمارو عوض کنم
خب
لارا تو و اجوما داخل آشپز خانه
سوا خدمتکار مامانم میشی
…..
……
…..
…
و یونا تو خدمت کار شخصی من میشی
یونا
وقتی اینو گفت چشمام گرد شد ……
۱۷.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.