آخرین روز زندگی
آخرین روز زندگی
دانشگاه تمام شد نصف دانش آموزان قرار بود برن پشت بوم برای فارغالتحصیلی یکی از بچه های ترم آخر
اون زودتر تمام کرد چون درس رو دوس
نداشت زود خوند و امتحان داد و قبول شد این دختر یکی از دوستای لاکی دوست ا.ت بود که
دخترا رو هم دعوت کرده بود
دخترا رفتن پشت بوم تمام هم کلاسی هاشون
هم بود دخترا با کلی گشتن
4تا صندلی خالی پیدا کردن و نشستن ولی از
شانس بدشون کنار 3 تاپسر لوس
که دوستای همکلاسیشون نامجون بود نامی
هم تو جمع بود و کنار ا.ت نشسته بود
آیا حالا نامجون میتونست درخواست کنه همراهش به جشن بیاد یا نه؟
آیا موفق میشد؟
آهنگ شروع شد و همه دخترا با دوست
پسر هاشون که اون 3 تا پسر لوس بود مشغول رقص بودن دخترا به ا. ت گفته بودن که ااگه دیرت شد
برو خونه ولی ا.ت میخواست
با دخترا بره ولی دخترا مشغول بودن ا.ت کمی به نامجون خیره شد که نامجون دستش رو به سمت ا.ت آورد و گفت:(افتخار میدین بانو؟) (چه علامت نگارشی های خوبی ولی چرا نمره نگارش پایین میگیرن🤣)
+حتماً
_خب ا.ت نگاه کن... من تا به حال نه باهات حرف زدم و نه از نزدیک دیدمت ولی بخوام راستش رو بگم
دوستام میگفتن دختر خوبی هستی من دلم نمیخواد معذب بشی اونجا ولی
+برو سر اصل مطلب
_امم... ام... میشه با با من بیای ج ج جشن؟
+اممم آره حتما راستش خوشحال شدم بابت اینکه دعوتم کردی.
_چرا؟؟
+چون کسی رو به عنوان همراه نداشتم
_خب خوبه
+راستی شرایط و خوندی؟
_نه... الان به مامانم زنگ میزنم میگم
+باش
(مکالمه)
_الو مادر.... شرایط حضور در جشن چی بود
م. ن: الو پسرم خوبی؟
1باید چند وقت بعدش هم باهم رابط داشته باشید
2ثبت بشه که شما ها با همید
3یک شئ مشترک داشته باشید
همین تموم شد
_ممنون خداحافظ
م. ن:خداحافظ
دانشگاه تمام شد نصف دانش آموزان قرار بود برن پشت بوم برای فارغالتحصیلی یکی از بچه های ترم آخر
اون زودتر تمام کرد چون درس رو دوس
نداشت زود خوند و امتحان داد و قبول شد این دختر یکی از دوستای لاکی دوست ا.ت بود که
دخترا رو هم دعوت کرده بود
دخترا رفتن پشت بوم تمام هم کلاسی هاشون
هم بود دخترا با کلی گشتن
4تا صندلی خالی پیدا کردن و نشستن ولی از
شانس بدشون کنار 3 تاپسر لوس
که دوستای همکلاسیشون نامجون بود نامی
هم تو جمع بود و کنار ا.ت نشسته بود
آیا حالا نامجون میتونست درخواست کنه همراهش به جشن بیاد یا نه؟
آیا موفق میشد؟
آهنگ شروع شد و همه دخترا با دوست
پسر هاشون که اون 3 تا پسر لوس بود مشغول رقص بودن دخترا به ا. ت گفته بودن که ااگه دیرت شد
برو خونه ولی ا.ت میخواست
با دخترا بره ولی دخترا مشغول بودن ا.ت کمی به نامجون خیره شد که نامجون دستش رو به سمت ا.ت آورد و گفت:(افتخار میدین بانو؟) (چه علامت نگارشی های خوبی ولی چرا نمره نگارش پایین میگیرن🤣)
+حتماً
_خب ا.ت نگاه کن... من تا به حال نه باهات حرف زدم و نه از نزدیک دیدمت ولی بخوام راستش رو بگم
دوستام میگفتن دختر خوبی هستی من دلم نمیخواد معذب بشی اونجا ولی
+برو سر اصل مطلب
_امم... ام... میشه با با من بیای ج ج جشن؟
+اممم آره حتما راستش خوشحال شدم بابت اینکه دعوتم کردی.
_چرا؟؟
+چون کسی رو به عنوان همراه نداشتم
_خب خوبه
+راستی شرایط و خوندی؟
_نه... الان به مامانم زنگ میزنم میگم
+باش
(مکالمه)
_الو مادر.... شرایط حضور در جشن چی بود
م. ن: الو پسرم خوبی؟
1باید چند وقت بعدش هم باهم رابط داشته باشید
2ثبت بشه که شما ها با همید
3یک شئ مشترک داشته باشید
همین تموم شد
_ممنون خداحافظ
م. ن:خداحافظ
۶.۴k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.