فصل دو پارت چهاردهم
سمت راشل رفت و دستشو رو گردن دختر گذاشت
-متاسفم...
+ببخشید بابام تورو زد... همش تقصیر منه
-نه من نباید همچین کاری میکردم
با اومدن لیام از دختر دور شد
•راشل برو سوار ماشین شو الان میام
گفتن و سویچ ماشینو به دخترش داد
با رفتن راشل سمت پسر رفت
•این بار کاری بهت ندارم یه بار دیگه بهش نزدیک بشی بد میبینی
گفت و از مدرسه بیرون رفت
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
سوار ماشینش شد و به دخترش نگاه کرد
-ناراحت نباش
گفت و سمت خونه روند
بعد چند دقیقه به خونه رسیدن از ماشین پیاده شدن
-من میرم دیگه راشل تو برو داخل
گفت و سمت شرکت حرکت کرد
راشل سمت در رفت و در زد
زین درو باز کرد
•چی
راشل بهش اجازه تموم کردن حرفشو نداد و محکم بغلش کرد
دلش بغل میخواست
ایکاش زنده نبود
همه چی تقصیر اونه
•هی هی کوچولو
زین همونطور که راشلو بغل کرده بود بلندش کرد
•اشکال نداره
•امروز رئال بازی داره لویی میخواد کشید
+ددی..
راشل اروم گفت
•جانم
+همش تقصیر منه
•نه نه
زین راشلو رو کاناپه گذاشت
•هیچی تقصیر تو نیست
•کارلوس کار خیلی بدی کرده
دستشو رو گردن دختر کشید
•برو لباساتو عوض کن
راشل با چشمای خیس به زین خیره شد و بعد از چند مین سر تکون داد و از جاش بلند شد سمت اتاقش رفت
دسته درو کشید با باز شدن در جیغ بلندی کشید
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
بعد از برگشتن به پرورشگاه نفس عمیقی کشید و خودشو رو تخت سفید و خنکش پرت کرد
فردا باز باید با راشل روبه رو میشد
کتابشو که رو میز بود برداشت و شروع به خوندن کرد
فردا امتحان ریاضی داشت
میتونست شرط ببنده این امتحان مردوده چون لویی خیلی راشلو دوست داشت و صددرصد مردودش میکرد
با صدای یکی از بچه ها به خودش اومد
"کارلوس یکی صدات میکنه
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
-میخوام یکی رو ادب کنی
نایل گفت و دود سیگارو بیرون داد
+کی قربان؟
-یه پسر اسمش کارلوس والتزه
-متاسفم...
+ببخشید بابام تورو زد... همش تقصیر منه
-نه من نباید همچین کاری میکردم
با اومدن لیام از دختر دور شد
•راشل برو سوار ماشین شو الان میام
گفتن و سویچ ماشینو به دخترش داد
با رفتن راشل سمت پسر رفت
•این بار کاری بهت ندارم یه بار دیگه بهش نزدیک بشی بد میبینی
گفت و از مدرسه بیرون رفت
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
سوار ماشینش شد و به دخترش نگاه کرد
-ناراحت نباش
گفت و سمت خونه روند
بعد چند دقیقه به خونه رسیدن از ماشین پیاده شدن
-من میرم دیگه راشل تو برو داخل
گفت و سمت شرکت حرکت کرد
راشل سمت در رفت و در زد
زین درو باز کرد
•چی
راشل بهش اجازه تموم کردن حرفشو نداد و محکم بغلش کرد
دلش بغل میخواست
ایکاش زنده نبود
همه چی تقصیر اونه
•هی هی کوچولو
زین همونطور که راشلو بغل کرده بود بلندش کرد
•اشکال نداره
•امروز رئال بازی داره لویی میخواد کشید
+ددی..
راشل اروم گفت
•جانم
+همش تقصیر منه
•نه نه
زین راشلو رو کاناپه گذاشت
•هیچی تقصیر تو نیست
•کارلوس کار خیلی بدی کرده
دستشو رو گردن دختر کشید
•برو لباساتو عوض کن
راشل با چشمای خیس به زین خیره شد و بعد از چند مین سر تکون داد و از جاش بلند شد سمت اتاقش رفت
دسته درو کشید با باز شدن در جیغ بلندی کشید
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
بعد از برگشتن به پرورشگاه نفس عمیقی کشید و خودشو رو تخت سفید و خنکش پرت کرد
فردا باز باید با راشل روبه رو میشد
کتابشو که رو میز بود برداشت و شروع به خوندن کرد
فردا امتحان ریاضی داشت
میتونست شرط ببنده این امتحان مردوده چون لویی خیلی راشلو دوست داشت و صددرصد مردودش میکرد
با صدای یکی از بچه ها به خودش اومد
"کارلوس یکی صدات میکنه
†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
-میخوام یکی رو ادب کنی
نایل گفت و دود سیگارو بیرون داد
+کی قربان؟
-یه پسر اسمش کارلوس والتزه
۶.۵k
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.