چشم وا کردم و دیدم

چشم وا کردم و دیدم
ڪ خدایم
" تـــــو " شدی
دفتر پر غزل خاطره هایم
" تـــو " شدی
در سرم نیست
بجز حال و هوای
" تـــــو " و عشق
شادم از اینکه
همه حال و هوایم
" تـــــو " شدی
دیدگاه ها (۲)

.زن یعنی غمخوار همه بودنوقتی خودش قد همه غم دارد

گرچه با ساعت من ثانیه ای بیش نبود ساعتی را که کنارت گذراندم ...

جمعه افسانه ی زنی استکه ابـرهـای جهان رادر دِل خودباردار است...

🍃 🌺 همین که بیدار شدی،لبخند بزن...جمعه ها رافقط اینگونه میشو...

منم و دفتر شعری که پر از اسرار استشرح دلتنگی و دیوانگی ام بس...

با نگاهم چشم هایت را زیارت میکنمچشم می بندم تو را در دل عباد...

سیصد و شصت و پنج روز با تو---روز اول

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط