جاروی مادر بزرگ را بر میدارم و یک سری به خاک و خل های گوش
جاروی مادر بزرگ را بر میدارم و یک سری به خاک و خل های گوشه دلم میزنم آنقدر دلم را از کینه های شتری پر کرده ام که جز قدم های سنگین آدم ها دیگر هیچ آدمی در دلم جا نمیگیرد، هنوز هم جای قدم هاشان سینه ام را به درد می آورند.
امروز تصمیم گرفته ام با جاروی مادر بزرگ تمام کینه های شتری و قدم های دردآور آدم ها را از دلم جارو کنم و به بیرون بیاندازم.
با مسواکی که دیگر بدرد لای جرز دیوارم نمیخورَد خداحافظے میکنم، مسواک جدید را از کشوی میز برمیدارم و دندان های کرم خورده ام را مسواک می زنم.
جلوی آیینه میروم،شانه را بر میدارم و موهای وز وزی ام را که سالیانه سال شانه نکرده ام شانه می کشم،از لامپ های گرون قیمت مغازه سر نبشی یک لامپ صد میخرم و جای لامپ سوخته اتاق وصل میکنم.
بعد هم تمام یخچال را پر از خوراکی های خوشمزه و رنگی میکنم.
رنگ و بوی غذاهای خوشمزه ای که درست کرده ام فضای خانه را رنگی و خوش بو کرده اند.
کامواهای رنگی گوله شده ای را که در گوشه اتاق جا خوش کرده اند، بر میدارم و چیزی را که در ذهنم تجسم کرده ام، بر روی آن ها به نقش می آورم تمام خاطره های تلخ را در لابه لای کاموا های رنگی گره می زنم و آن را به دیوار خاکستری غم خورده اتاق میخ میزنم تا هر وقت کامواهای رنگی به میخ زده را نگاه کردم خاطره های تلخ را شیرین تصور کنم. .
.
.
نویسنده خودم..
فعالیت بیشتر و نوشته های بیشتر در اینستاگرام
@moohiraisi
.
.
این عکس هم (بافت) کار خواهرمه..
اگر قصد کپی کردنه متنام یا داستانام رو دارین(باید اجازه بگیرید) وقتی که اجازه دادم بعد پیج اینستام رو زیر متنی که کپی کردید و در پیج خودتون قرار دادین نشر کنید..
@moohiraisi اینستا
بگید که اینستا نویسنده..
امروز تصمیم گرفته ام با جاروی مادر بزرگ تمام کینه های شتری و قدم های دردآور آدم ها را از دلم جارو کنم و به بیرون بیاندازم.
با مسواکی که دیگر بدرد لای جرز دیوارم نمیخورَد خداحافظے میکنم، مسواک جدید را از کشوی میز برمیدارم و دندان های کرم خورده ام را مسواک می زنم.
جلوی آیینه میروم،شانه را بر میدارم و موهای وز وزی ام را که سالیانه سال شانه نکرده ام شانه می کشم،از لامپ های گرون قیمت مغازه سر نبشی یک لامپ صد میخرم و جای لامپ سوخته اتاق وصل میکنم.
بعد هم تمام یخچال را پر از خوراکی های خوشمزه و رنگی میکنم.
رنگ و بوی غذاهای خوشمزه ای که درست کرده ام فضای خانه را رنگی و خوش بو کرده اند.
کامواهای رنگی گوله شده ای را که در گوشه اتاق جا خوش کرده اند، بر میدارم و چیزی را که در ذهنم تجسم کرده ام، بر روی آن ها به نقش می آورم تمام خاطره های تلخ را در لابه لای کاموا های رنگی گره می زنم و آن را به دیوار خاکستری غم خورده اتاق میخ میزنم تا هر وقت کامواهای رنگی به میخ زده را نگاه کردم خاطره های تلخ را شیرین تصور کنم. .
.
.
نویسنده خودم..
فعالیت بیشتر و نوشته های بیشتر در اینستاگرام
@moohiraisi
.
.
این عکس هم (بافت) کار خواهرمه..
اگر قصد کپی کردنه متنام یا داستانام رو دارین(باید اجازه بگیرید) وقتی که اجازه دادم بعد پیج اینستام رو زیر متنی که کپی کردید و در پیج خودتون قرار دادین نشر کنید..
@moohiraisi اینستا
بگید که اینستا نویسنده..
۶.۴k
۰۱ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.