عشق خطر ناک من
&که یهو نگاه ساعت کردم ۱ ساعت وقت داشتم سریع رفتم دوش گرفتم و لباس پوشیدم یکم ارایش کردم و موهامو حالت دادم رفتم پایین دیدم شوگا وایساده کنار مبل اخه یک اپسان چقدر میتونه جذاب باشه رفتم پایین پیش که بهم گفت
+ اگر اماده ای بریم لباس بخریم
& باشه عشقم فقط مهمونی ساعت چنده
+ ساعت ۱۰ شب عشقم
& اوکی بزن بریم رفتیم سوار ماشین شدیم بعد از چند مین به مرکز خرید رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و به سمت مرکز خرید راه افتادیم داشتیم نگاه ویترین ها میکردیم که یک دختر به سمت شوگا دوید و بغلش کرد و شوگا هم متقابل بغلش کرد که شوگا دست منو گرفت و گفت لارا اینم دوست دختر منه ا/ت. ، ا/ت. لارا
لارا : خوشوقتم
& : منم همین طور
لارا : خب بعدن میبینمت باید برم خدافظ
شوگا
+ خدافظ برگشتم که یهو با چهر عصبانی و کیوت ا/ت مواجه شدم که گفتم عشقم چی شده
& اون دختر زشت کی بود
+ عزیزم اون یکی از دوست های بچگیم بود که خیلی وقت بود ندیدم چیز خواصی نیست
& البته امید وارم منتظره اینکه ببخشمت رو نداشته باشی
+ خوب چه کار کنم که بیبیم منو ببخشه
& دستش رو گرفتم و بردم به سمت یک ویترین که یک لباس قرمز کوتاه بود و کلی خط سینه معلوم بود
+ نگو که اینو میخوای
& اره
+ اصلا من اجازه بدم اینو بپوشی
& پس انتظار نداشته باش منم ببخشمت
+ نبخش
& رفتم سوار ماشین شدم که اومد و ماشین رو ر.شن کرد رفتیم عمارت پیاده شدیم که بهم گفت .......
این لایک های زیباتون خیلی منو خوشهال میکنه
کامنتم که بهم انرژی میده
پس یادت نره لایک . کامنت بزاری
واسه دیدن ادامش فالو کن خوشگله
+ اگر اماده ای بریم لباس بخریم
& باشه عشقم فقط مهمونی ساعت چنده
+ ساعت ۱۰ شب عشقم
& اوکی بزن بریم رفتیم سوار ماشین شدیم بعد از چند مین به مرکز خرید رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و به سمت مرکز خرید راه افتادیم داشتیم نگاه ویترین ها میکردیم که یک دختر به سمت شوگا دوید و بغلش کرد و شوگا هم متقابل بغلش کرد که شوگا دست منو گرفت و گفت لارا اینم دوست دختر منه ا/ت. ، ا/ت. لارا
لارا : خوشوقتم
& : منم همین طور
لارا : خب بعدن میبینمت باید برم خدافظ
شوگا
+ خدافظ برگشتم که یهو با چهر عصبانی و کیوت ا/ت مواجه شدم که گفتم عشقم چی شده
& اون دختر زشت کی بود
+ عزیزم اون یکی از دوست های بچگیم بود که خیلی وقت بود ندیدم چیز خواصی نیست
& البته امید وارم منتظره اینکه ببخشمت رو نداشته باشی
+ خوب چه کار کنم که بیبیم منو ببخشه
& دستش رو گرفتم و بردم به سمت یک ویترین که یک لباس قرمز کوتاه بود و کلی خط سینه معلوم بود
+ نگو که اینو میخوای
& اره
+ اصلا من اجازه بدم اینو بپوشی
& پس انتظار نداشته باش منم ببخشمت
+ نبخش
& رفتم سوار ماشین شدم که اومد و ماشین رو ر.شن کرد رفتیم عمارت پیاده شدیم که بهم گفت .......
این لایک های زیباتون خیلی منو خوشهال میکنه
کامنتم که بهم انرژی میده
پس یادت نره لایک . کامنت بزاری
واسه دیدن ادامش فالو کن خوشگله
- ۸.۷k
- ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط