خیانت و بازگشت دوباره

& که یهو از پله ها افتادم پایین
+ عشقم بیدار شو خواهش میکنم بلندش کردم و بردمش بیمارستان
داخل بیمارستان پرستار ها از گرفتنش و بردنش داخل اتاق
یهو یاد بورام افتادم به جیمین زنگ زدم که جواب داد

الو جیمین میشه بری پیش بورام تنهاست

جیمین: باشه الان میرم ولی اتفاقی افتاده
+ تو برو پیشش من بعداً بهت میگم
جیمین : باشه خداحافظ

+ بعد از چند دقیقه دکتر اومد و بهم گفت همسرتون باردار بوده ولی خب بر اثر ضربه ای که به شکمش وارد شده بچه سقط شد و برای سرشون که ضربه خورده باید جراحی شه.
+ هر کاری لازمه انجام بدید فقط همسرم زنده بمونه خواهش میکنم
دکتر :. هر کاری از دست ما بر بیاد انجام میدیم
+ دکتر رفت داخل اتاق عمل آخه من چرا این کارو با فرشتم کردم چرا بعد از ۱ ساعت دکتر اومد. بیرون و بهم گفت
آقای کیم بهتون تسلیت میگم همسرتون مردن + یعنی چی دیگه تحمل نکرد م و زدم زیر گریه آخه چرا.
موقع خاک کردن ا/ت حتی قیافش هم نشونم ندادن

فلش بک به ۱ سال بعد


+ بورام بزرگ شده آنقدر دلم واسه ا/ت تنگه که نمیشه گفت امروز می خواستم با دوستام بریم بار

فلش بک به مرگ ا/ت

دکتر.:. خانم ا/ ت همه چی همان جور که
می‌خواستین شد

ا/ت .............





بچه ها اگر دوسش ندارید تا پاکش کنم
و دیگه ادامه ندم



دوستون دارم ⁦(づ ̄ ³ ̄)づ⁩
دیدگاه ها (۸)

سناریو بی تی اس

خیانت و بازگشت دوباره. پارت آخر

عشق خطر ناک من

وقتی میرین برای خرید لوازم مدرست و همچیت رو بی تی اس بر میدا...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

شوهر دو روزه. پارت۷۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط