NH

,,,,,,♥NH

هرکسی حال مرا پرسید گفتم عالی ام
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
خوب فهمیدم که خوش بودند از غمهای من
آن رفیقانی که غمگینند از خوشحالی ام
دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
با همه افتادگی تندیس خوش اقبالی ام
دیدگاه ها (۱)

NHپرتم از خود حواس یعنی اینپرتی از من قیاس یعنی اینسرنوشت حب...

NHاین روزها که می‌گذرد، جور دیگرمدیگر خیال و فکر تو افتاده ا...

هم در هوای ابری آبان دلم گرفتهم در سکوت سرد زمستان دلم گرفته...

حس آغوشت غزلها را روانی میکندچشم هایت شعرهایم را جهانی میکند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط