یک افسردگی کهنه در مویرگهایم پرسه میزند
یک افسردگی کهنه در مویرگهایم پرسه میزند
آتشی ست زیر خاکستر زمان
که با اندک نسیمی بارور از ذرات اندوه شعله میکشد
به تمام درختان عقیم حیاتم
من از حقوقی نا برابر
واز هیجانی بی مضمون
واز تجربه های وحشتناک متولد شده ام
طوفانی از توهم
از آنطرف دیوار های وابستگی
بر پیکرم همواره هجوم می آورد
و شعله های آتش
مرا مصلوب تاریخ میکند
میسوزم و خاکستر نمیشوم..
میسوزم وخاکستر نمیشوم!!
آتشی ست زیر خاکستر زمان
که با اندک نسیمی بارور از ذرات اندوه شعله میکشد
به تمام درختان عقیم حیاتم
من از حقوقی نا برابر
واز هیجانی بی مضمون
واز تجربه های وحشتناک متولد شده ام
طوفانی از توهم
از آنطرف دیوار های وابستگی
بر پیکرم همواره هجوم می آورد
و شعله های آتش
مرا مصلوب تاریخ میکند
میسوزم و خاکستر نمیشوم..
میسوزم وخاکستر نمیشوم!!
۸۹۲
۰۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.