ترنم باران

ترنم باران:
درست زمانی که
ذهنم را به رفتنت قلمه میزنم
تو بین شعرهایم گل میکنی

دلم قنج میرود
وقتی خواهشت گیر میکند به گره روسری ام
وبا لحن بم محکم مردانه
حواست را به بی ربط ترین موضوع میبافی

هوست که تب میکند
سیگارت گر میگیرد

تو از کجای قصه
اینقدر بی محابا پیدایت شد
صاعقه شدی
شب ابری ام را دوقسمت کردی
ونیمه اش را به اسارت چشمهایت درآوردی ؟!

چقدر خوب است جمجمه ی آدم ها شفاف نیست
وگرنه
من
حجم تورا
چگونه پنهان میکردم..؟!



#ناهید_میر_کاشی
دیدگاه ها (۷)

هرچند که غمگینمهرچند که بی تابمسخت است ولی امشببا یاد تو می ...

یک افسردگی کهنه در مویرگهایم پرسه میزندآتشی ست زیر خاکستر زم...

می روی که خوشبخت شوی و منحال کودکی را دارمکه نخ بادبادکش پار...

شبی سروده ام غزل به روی این خطوط هادلم شکسته سخت از تداومِ س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط