سناریو
#سناریو
وقتی بخاطر شغلش رفته بود خارج و الان بعد دو سال میاد و تو رو توی فرودگاه میبینتت..
نامجون:خیلی دلم برات تنگ شده بود حالت چطوره خوبی؟(بغض از خوشحالی)
جین:اتتتتتت جونمممم بیام بغلمممم(در حال دوییدن و گریه کردن😂✨)
شوگا:اه بالاخره این سفر تموم شد خوشحالم که دوباره میبینمت ات
جیهوپ:ات من اومدمم(دستاشو برده بالا و داد میکشه و تو هم میری تو بغلش و گریه میکنین)
جیمین:بالاخره بعد دوسال دیدمت سالمی؟چیزیت که نشده؟
تهیونگ:با اینکه دو سال به انتظار دیدنت صبر کردم اخرش تونستم ببینمت خوشحالم خیلی خوشحالم(گریه از شوق)
جونگ کوک:(همزمان با راه رفتن دستاشو باز کرده و توهم با شوق میری تو بغلش)عشق من حالش چطوره؟
#اد.جئون
وقتی بخاطر شغلش رفته بود خارج و الان بعد دو سال میاد و تو رو توی فرودگاه میبینتت..
نامجون:خیلی دلم برات تنگ شده بود حالت چطوره خوبی؟(بغض از خوشحالی)
جین:اتتتتتت جونمممم بیام بغلمممم(در حال دوییدن و گریه کردن😂✨)
شوگا:اه بالاخره این سفر تموم شد خوشحالم که دوباره میبینمت ات
جیهوپ:ات من اومدمم(دستاشو برده بالا و داد میکشه و تو هم میری تو بغلش و گریه میکنین)
جیمین:بالاخره بعد دوسال دیدمت سالمی؟چیزیت که نشده؟
تهیونگ:با اینکه دو سال به انتظار دیدنت صبر کردم اخرش تونستم ببینمت خوشحالم خیلی خوشحالم(گریه از شوق)
جونگ کوک:(همزمان با راه رفتن دستاشو باز کرده و توهم با شوق میری تو بغلش)عشق من حالش چطوره؟
#اد.جئون
- ۵.۰k
- ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط