p



_ واقعا که ذره ای ادب توی تو شکل نگرفته؟! با بزرگترت درست حرف بزن

+ مگه توی تو شکل گرفته؟! که با خواهر کوچیک ترت مثل یه تیکه یخ رفتار میکنی با اینکه میدونی پدر مادر نداره و نیاز به توجه داره و داره سخت ترین روزای عمرشو میگذرونه.. بقیه داداش دارن ماهم داداش داریم.. ریـ.ـدی یونگی.. واقعا ریـ.ـدی!

_ خب حالا توهم..

+ اصلا چیزی برات مهمه؟؟ معلومه که نه.. اگه مهم بود الان وضعیتم این نبود...

_ برو.. برو فقط نبینمت

+ ممنون از اینهمه عشقی که بهم میورزی.. واقعا نمیدونم چجوری برات جبران کنم..

و بدون اینکه بخواد جوابی از طرف پسر بشنوه..

از در خونه بیرون رفت

_ دیوونس..

دختر تو راه رفت و برگشت مدرسه جز گریه هیچ کار دیگه ای نکرد..

وقتی برگشت خونه..

صدای حرف زدن دونفر میومد..

یونگی و.. یکی که اشنا بود..

+ عمو جیمین و عمو نامجون؟! *زیرلب و تعجب*

+ اوپا.. اگه برات مهمه من اومدم خونه

🐨 اییی واییی سلامممممممممم

🐣 هییییی سلام بچهههه

+ سلام *لبخند*

_ خب الان روز تعطیل رفتی مدرسه چی بهت رسید.. احمقی واقعا

+ نظرت به یه ورمم نیست.. تازه..

_ بس کن.. ات بس کن همین الان *داد*

+ باشه... باشه بس میکنم.. کل زندگیم فقط بس کردم.. تو یبار بس کن چی میشه؟! همش بس کردم یا خفه شدم که الان شدم یه.. هوففف *داد و بغض شدید*

مستقیم به سمت اتاقش رفت و محکم در اتاقو بست..

🐨 من چندبار بهت بگم با این بچه درست رفتار کن.. هان؟! *عصبانی*

🐣 یونگی اون ۱۴ سالشه.. پدر مادر نداره.. سختشه.. همه چی داره روش فشار میاره! چرا باهاش سردی مگه چیکارت کرده!

_ خب منم پدر مادر ندارم

🐣 درسته ولی تو ۳۲ سالته میتونی تحملش کنی ولی اون بچس.. اون نه تنها فشار بی پدر مادر بودن روشه.. بلکه معلوم نیست جامعه و مدرسه و درساش و دوستاش چه بلایی سرش میارن :)

🐨 من الان میام..

نامجون به طبقه بالا رفت.. پیش ات..

در زد..

🐨 میشه بیام تو؟!

+ بیا *صدای بغضی*

روی تخت نشسته بود..

نامجون نشست کنارش

چشماش شده بود دریای اشک..

و چشمای زیباش رنگشونو به قرمز تغییر داده بودن..

سریع اشکاشو پاک کرد..

🐨 خوبی؟

+ به نظر خودت خوبم؟

🐨 ببین.. واقعا دلیل اینکه چرا یونگی باهات اینطوری رفتار میکنه رو نمیدونم.. ولی.. هممون داریم تلاش میکنیم تا این رفتار مسخرشو تموم کنه
دیدگاه ها (۷)

p⁴+ چی بگم.. *از شدت بغض صداش میلرزه*🐨 میخوای گریه کنی؟ + ن....

https://daigo.ir/secret/51816394185سکرت🎀

p²یروز عادی.. ات واقعا نیاز داشت با یکی حرف بزنه.. + او.اوپا...

p¹//فلش بک چندسال قبل//" ات + یونگی _ "+ مامانننننن م: هوم+...

P6🍯&اما من خیلی دلم براش تنگ شده{بغض}-میدونم عزیزم میدونم ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط