Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 2 پارت 32
ا.ت: کر و لالی چیزی هستی؟؟
_*یهویی برمیگرده رو به روش*
ا.ت:*با کله بهش برخورد میکنه و میوفته زمین*
_*نگاه تاسف بار*
ا.ت:*میمونه نگاهش میکنه*
_عین بز نمون نگام کن انگار تا حالا هیولا ندیدی
ا.ت: برگ...پشم...کرک...(خون عرق و اشکم😐😂)
همگی: جیهوپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ!!!!!
جیهوپ: عی مررررگ!!!
همگی:(به غیر از ا.ت)*به سمتش هجوم میارن*
ا.ت:*بلند میشه*
همگی:*جیهوپ بدبخت رو ول میکنن*
تهیونگ: هیوووونگ دلم برات تنگ شده بوود!!
ا.ت: یه جای کار میلنگه
همگی:*رو به ا.ت برمیگردن*
ا.ت:*جلوی جیهوپ می ایسته*برای چی باید خودت یهو جلومون ظاهر بشی و انقدر راحت پیدا کنیم؟ تازه جیهوپی که من میشناسم خیلی مهربون تره...اگه منم تو جیهوپ نیستی
جیهوپ: اگه من جیهوپ نیستم پس کیم؟ مرض خو ندارم خودمو جای کسی دیگه بزارم
جیمین: ا.ت جان حالت خوبه؟
ا.ت: من که باور نمیکنم..
جیهوپ: خو برای چی؟
ا.ت: میبینیم..
جین: ا.ت بس کن
ا.ت: خب...باشه
نامجون: همینجا چادر بزنیم؟؟
تهیونگ: با اجازه من یه فکری دارم
همگی: بگو
تهیونگ: هر دفعه کسی که انتخاب میشه بار بعدی خودش ده بیست سی چهل کنه
جین: یعنی الان ا.ت باید بکنه
ا.ت: باشه...ده بیست سی چهل پنجاه شصت هفتاد هشتاد...نود...صد
☆روی جیهوپ میوفته☆
ا.ت: خب...عا میگما حالا که جیهوپ هم هستش یکم جا تنگ نمیشه؟
نامجون: چادر دیگه ای نداریم؟
جونگ کوک: چرا داریم..
همگی:*رو به جونگ کوک برمیگردن*
جونگ کوک: توی وسایل ا.ت
ا.ت: پس چرا من ندیدم؟
تهیونگ: چون کوری😂
ا.ت: 😐
ا.ت: اصن اگه داشتیم خو چرا نیاوردیش؟؟
جونگ کوک: خو چون نیاز نبود
ا.ت:*حرص*
جین: چادر بزرگیه یا کوچیک؟
جونگ کوک: کوچیک
ا.ت: خب جیهوپ بگو دیگه
جیهوپ: اممم...جین و نامجون و جیمین و من توی چادر بزرگه تهیونگ و یونگی توی یکی از چادر کوچیکا ا.ت و جونگ کوک هم توی اون یکی چادر کوچیکه
یونگی: اگه من عرض کنم که مخالفم چی میشه؟
جیهوپ: هیچ اتفاقی نمیوفته
یونگی: 😑
ا.ت و جونگ کوک:*نیم نگاهی به همدیگه میکنن*
جین: همگی تشریف ببرین توی چادراتون..
(نکته: به غیر از تهیونگ بقیه اعضا از اتفاقی که بین ا.ت و یونگی و جونگ کوک افتاده خبر ندارن یعنی اصلا کلا هیچی نمیدونن فقط میدونن که یونگی عاشق ا.ت هستش)
خبر بد:
این پارت کمتر است🙂🔪
همگی باید تا فردا صبر کنین البته اگه دیدم خیلی مشتاقین پارت بعدی رو بزارم شب ساعت 9 میزارم و اینکه ادمین امیروز هم مهربون نیست پس هر چقدر درخواست تغییر ساعت دادین قبول نمیشود😂
فصل 2 پارت 32
ا.ت: کر و لالی چیزی هستی؟؟
_*یهویی برمیگرده رو به روش*
ا.ت:*با کله بهش برخورد میکنه و میوفته زمین*
_*نگاه تاسف بار*
ا.ت:*میمونه نگاهش میکنه*
_عین بز نمون نگام کن انگار تا حالا هیولا ندیدی
ا.ت: برگ...پشم...کرک...(خون عرق و اشکم😐😂)
همگی: جیهوپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ!!!!!
جیهوپ: عی مررررگ!!!
همگی:(به غیر از ا.ت)*به سمتش هجوم میارن*
ا.ت:*بلند میشه*
همگی:*جیهوپ بدبخت رو ول میکنن*
تهیونگ: هیوووونگ دلم برات تنگ شده بوود!!
ا.ت: یه جای کار میلنگه
همگی:*رو به ا.ت برمیگردن*
ا.ت:*جلوی جیهوپ می ایسته*برای چی باید خودت یهو جلومون ظاهر بشی و انقدر راحت پیدا کنیم؟ تازه جیهوپی که من میشناسم خیلی مهربون تره...اگه منم تو جیهوپ نیستی
جیهوپ: اگه من جیهوپ نیستم پس کیم؟ مرض خو ندارم خودمو جای کسی دیگه بزارم
جیمین: ا.ت جان حالت خوبه؟
ا.ت: من که باور نمیکنم..
جیهوپ: خو برای چی؟
ا.ت: میبینیم..
جین: ا.ت بس کن
ا.ت: خب...باشه
نامجون: همینجا چادر بزنیم؟؟
تهیونگ: با اجازه من یه فکری دارم
همگی: بگو
تهیونگ: هر دفعه کسی که انتخاب میشه بار بعدی خودش ده بیست سی چهل کنه
جین: یعنی الان ا.ت باید بکنه
ا.ت: باشه...ده بیست سی چهل پنجاه شصت هفتاد هشتاد...نود...صد
☆روی جیهوپ میوفته☆
ا.ت: خب...عا میگما حالا که جیهوپ هم هستش یکم جا تنگ نمیشه؟
نامجون: چادر دیگه ای نداریم؟
جونگ کوک: چرا داریم..
همگی:*رو به جونگ کوک برمیگردن*
جونگ کوک: توی وسایل ا.ت
ا.ت: پس چرا من ندیدم؟
تهیونگ: چون کوری😂
ا.ت: 😐
ا.ت: اصن اگه داشتیم خو چرا نیاوردیش؟؟
جونگ کوک: خو چون نیاز نبود
ا.ت:*حرص*
جین: چادر بزرگیه یا کوچیک؟
جونگ کوک: کوچیک
ا.ت: خب جیهوپ بگو دیگه
جیهوپ: اممم...جین و نامجون و جیمین و من توی چادر بزرگه تهیونگ و یونگی توی یکی از چادر کوچیکا ا.ت و جونگ کوک هم توی اون یکی چادر کوچیکه
یونگی: اگه من عرض کنم که مخالفم چی میشه؟
جیهوپ: هیچ اتفاقی نمیوفته
یونگی: 😑
ا.ت و جونگ کوک:*نیم نگاهی به همدیگه میکنن*
جین: همگی تشریف ببرین توی چادراتون..
(نکته: به غیر از تهیونگ بقیه اعضا از اتفاقی که بین ا.ت و یونگی و جونگ کوک افتاده خبر ندارن یعنی اصلا کلا هیچی نمیدونن فقط میدونن که یونگی عاشق ا.ت هستش)
خبر بد:
این پارت کمتر است🙂🔪
همگی باید تا فردا صبر کنین البته اگه دیدم خیلی مشتاقین پارت بعدی رو بزارم شب ساعت 9 میزارم و اینکه ادمین امیروز هم مهربون نیست پس هر چقدر درخواست تغییر ساعت دادین قبول نمیشود😂
۱۰.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.