چشمان تو انگور

چشمان «تو» انگور
و لبانت رطب است

موها و بناگوش «تو»
صبح است و شب است

بیمارےِ عشق
بدترین بیمارےست

بیمارم و آغوشِ «تو»
بانو مطب است...
دیدگاه ها (۳)

من ندانم ڪہ ڪی‌اَم ... من فقط می‌دانم ... ڪہ «تویی» ... شاه ...

‌کاش لبخندت انحصاری بود...مالِ خودِ خودِ من...چالِ گونه ات ر...

بیا یڪ بازے قشنگ ڪنیمڪہ جایزه‌اش بوسہ باشدمثلاً چشم‌هایم را ...

آرامش پیدا مےڪنم میانِ دوستت دارم‌هایے ڪہ از چشمانت بہ سمتِ ...

☀️🌞 هر #صبح،اندکی پیش از طلوعِ شهربیدار می‌شوم،بندِ دلم رابه...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

P⁴﴿اینو بگم که سوبون برای اینکه خواهر تنها نباشه بعد از عروس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط