روزی خواهد رسید

روزی خواهد رسید که من نباشم
تو نباشی
ما نباشیم
کسی روز به من گفت :
لبخندت را به دیگران بده . غمت را به قلبت . مهربانی ات را عشقت . بخششت را به دشمنانت . معلوم نیست فردا منی وجود داشته باشد .
ببخش ولی یادت بماند چه کردند .
ببخش مانند نسیم که می رود و برنمیگردد .
روزی خواهد رسید که قلب من برای تو نباشد .
روزی خواهد رسید که لبخندم را همه از یاد ببرند .
تا ان زمان می خندم و می خندم .
به دنیایی که همنوعانم ساختند .
کشتار . غم . دود . مریضی .
دنیایی که ما در ان به دنیا امدیم دیگر وجود ندارد .
چه کسی جواب من را می دهد ؟
چه کسی قلبی که نمیخواهد بتپد را ارام می کند ؟
صدای خنده ای را که دیروز در خانه ها بود نمی شنوم .
چرا ؟
روزگاری شده که مردم به همخون خود خیانت می کنند دیگر بقیه را چه می کنند ؟
روزگاری شده که فرشتگان دنیا را با میل خود رها می کنند . فردا که فرشته ای نباشد شیطانی هم وجود نخواهد داشت .
روزی خواهد رسید که دیگر در این محدودیت های احمقانه خود را اسیر نکنیم ؟
دیدگاه ها (۷)

نقاب همگانی

ست دو نفر کیوت

ناروتوووووووووووو

مانهوا سپید خون

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط