یک شبی درکلبه ای باشم توباشی دلبرم

یک شبی درکلبه ای باشم توباشی دلبرم
کس نباشدپیش ماتنها تو باشی در برم
ای که هستی جان من وصلت شده اذکارمن
تا به وصلت من رسم از هرچه دارم بگذرم
ترک جنّت میکنم سوی تو من پر میکشم
گر به آغوشت کشی یک شب مرا مه پیکرم
ناز تو دل میبرد من را هوایی میکند
تا توانی ناز کن نازت بجانم میخرم
آتشی برپا کنم از عشق سوزانم چو گُر
با هزاران دلبری از دلبرم من دل برم
دیدگاه ها (۱)

دوست دارم که تو را«شعر» بگویم ؛ غزلم!به تو هی « جان من » و ...

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ کجاست چراغی کهبر شب های تنهاییم بتابدو کو دستِ پر...

‌‌حاصل عمر من و عشق غم و تنهایے استیادگارے ڪہ از او مانده ت...

▫ ️دیگر اے دنیا بہ نامم قرعـہ اے را وا نڪن امتحان پس داده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط